شب است و سكوت . ماه، غريبانه بر مظلومين كربلا نظاره و بر اين هجران
وهرمان ميگريد و آرام آرام به پاس محبت فرزند فاطمه زهرا (س) خاموش ميگردد و
مشاهده مينمايد كه زينب، كودكان و بانوان پراكنده را جمعآوري مينمايد.
هر كدام از شيرين زبانان، سخني ميگويند كه دل خستة عقيله بني هاشم را ميسوزانند.
يكي از پدر سراغ ميگيرد و ديگري سراغ اشك و عمويش را، سومي از لبان تشنه علي اصغر
ياد ميكند و آن يكي از فقدان علي اكبر و قاسم و عبدالله گريه ميكند.
دامن زينب را گرفتهاند و عمه را ازسيلي خوردن خويش در گرما گرم هجوم ظلمتيان مطلع
ميسازند: «عمه! سيلي خوردهام.»
ديگري از سوختن گوش خويش به خود ميپيچد؛ کافران به قصد طمع گوشوارهاش، لالة گوش
او را دريدهاند. صداي دلشكستهاي، عمه را صدا ميزند؛ «عمه! جاي تازيانهها را
بنگر.» چشمان خستة زينب از ديدن اين همه جنايت و قساوت درد ميآيد و بر اين داغ ها
گرية غريبي مينمايد. به سرشماري كودكان ميپردازند كه متوجة غيبت دو طفل ميگردد
كه امانت برادر به نزد او ميباشند. زينب آهي جانسوز از دل برميآورد و خواهر خود
ام كلثوم را صدا ميزند كه: «خواهرم بيا و ببين دو طفل حسينم در ميان اطفال نميباشند!»
به جهت ترویج فرهنگ اسلامی و معرفتی ، استفاده از کلیه ابزارها ، قالبها ، مقالات و محتویات چندرسانه ای (صدا و تصویر) به جز برای موارد تجاری بلامانع است .
کپی برداری و حذف کپی رایت از آواتارها، ابزارهای وبلاگی (کد و گرافیک) و قالبهای پایگاه جامع عاشورا شرعا حرام و قابل پیگرد قضایی است.
Copyright © 2014 / 1393 Ashoora.ir
چند نکته:
• نظرات شما پس از بررسی و بازبینی توسط گروه مدیریت برای نمایش در سایت منتشر خواهد شد.
• نظرات تکراری و تبلیغاتی(به جز وبلاگ ها) تائید نمی شوند و امتیازی هم به آنها تعلق نخواهد گرفت.
• در صورتی که نظر شما نیاز به پاسخ دارد، پاسخ خود را در ذیل همان موضوع دنبال فرمایید.