چاره بلا با زيارت عاشورا

چاره بلا با زيارت عاشورا علاّمه بزرگوار حضرت آقاى شيخ حسن فريد گلپايگانى كه از علماى طراز اول تهران هستند از استاد خود مرحوم آيت اللّه حاج شيخ عبدالكريم يزدى حائرى اعلى اللّه مقامه نقل نمود كه فرمود: اوقاتى كه در سامرا مشغول تحصيل علوم دينى بودم ، وقتى اهالى سامرا به بيمارى وبا و طاعون مبتلا شدند و همه روز عده اى مى مردند. روزى در منزل استادم مرحوم سيد محمد فشاركى اعلى اللّه

پول با بركت

پول با بركت  حضرت حاج آقاسيد وليّ الله طبسي رضوان الله تعالي عليه  فرمودند: در اواخر دولت عثماني كربلا غرق در بلا و ابتلا و گرفتاري بود و اهالي آن با حكومت (در واقعه حمزه بيك كه معروف بود) در مجادله بودند. من با چند سر عائله در نهايت فقر و سختي بسر مي برديم . ضمناً هر هفته عصرهاي جمعه روضه مان ترك نمي شد و هر چه كه مي توانستم و اقتضاي حال

عنايت امام حسين به سيد ميرزا جعفر شيرازي

  مرحوم سيد ميرزا جعفر فرزند سيد ميرزا حبيب الله شيرازي رحمه الله و پسر عموي آيةالله ميرزا محمد حسن شيرازي که از علماي بزرگوار عراق بود، مي‏گويد: روزي به منزل حضرت آيةالله ميرزا عبدالهادي شيرازي رفتم و عرض کردم: آقا جان! مرا معذور بدار؛ چون من منبري نيستم. دوباره با اصرار فراوان فرمودند: روضه بخوان. ميرزا جعفر فرمودند: ديشب حضرت امام حسين عليه‏السلام را در خواب ديدم و حضرت علي اکبر عليه‏السلام هم در کنارشان

پرده اي در مقابل چشم مأمور

پرده اي در مقابل چشم مأمور عالم پرهيزگار حاج شيخ علي تاکي شهرضايي در دهه ي محرم سال 1322 اين قضيه را نقل فرمودند: سالي بنده در فصل زمستان، در مشهد مقدس بودم و به حضرت امام رضا عليه السلام عرض کردم که من خيلي به زيارت امام حسين عليه السلام مشتاق شده ام و فکر مي کنم اگر به کربلا نروم مريض مي شوم و از شما تقاضاي گذرنامه دارم! در آن زمان فقد يکصد

عذاب مرد ميخ فروش

  فضل بن زبير مي‏گويد: نزد «سدي» نشسته بودم که مردي وارد شد و کنار ما نشست، يک لحظه متوجه شديم که بدنش بوي «صمغ»( صمغ، شيره‏اي است که از بعضي درختان مانند صنوبر گرفته مي‏شود. )  مي‏دهد. «سدي» به او گفت «صمغ» مي‏فروشي؟ او گفت: خير! «سدي» گفت: اين بو براي چيست؟ آن مرد گفت: من در لشکر عمر بن سعد بودم و فقط در لشکر ميخ چادر مي‏فروختم. بعد از روز عاشورا، رسول خدا صلي

جوان مسيحي مسلمان شد

جوان مسيحي مسلمان شد نيمه شبي در اطاق خودم كه كنار در حياط منزل آقاي حاج شيخ محمد تقي بافقي بود، خوابيده بودم ، ناگهان صداي پائي در داخل حياط مرا از خواب بيدار كرد من فورا از جا برخاستم . ديدم جواني وارد منزل شده و در وسط حياط ايستاده است نزد او رفتم و گفتم شما كه هستيد و چه ميخواهيد؟ مثل آنكه نميتوانست فورا جواب مرا بدهد حالا يا زبانش از ترس

اين آتش با آب هم خاموش نمي‏شود

  يکي از سرکرده‏هاي دشمن که در کربلا براي کشتن امام حسين عليه‏السلام و اصحابش حاضر بود «اخنس بن زيد» نام داشت. او فردي خودخواه و بي‏رحم بود و از بي‏رحمي به همراه ده نفر با اسب بر جنازه‏ي امام حسين عليه‏السلام تاختند و استخوان‏هاي او را شکستند. اين مرد بي‏رحم، از دست انتقام مختار در امان ماند و تا سن نود سالگي عمر کرد و در يک شب به عنوان فردي ناشناس، مهمان يکي از

جلوگيري از مرگ جوان در حال احتضار

 جلوگيري از مرگ جوان در حال احتضار  عالم رباني حاج شيخ مرتضي آشتياني قدس سره فرمود که حجة الاسلام حاج ميرزا حسين خليلي طهراني قدس سره فرمود: شيخ جليل که با همديگر سر درس صاحب جواهر رضوان الله تعالي عليه حاضر مي شديم، اين قضيه را نقل کرد: يکي از تجار که رئيس خانواده الکبه بود، پسر جوان و خوش صورت و مؤدبي داشت. والده اش که علويه ي محترمه اي بود، فقط همين يک پسر را

شفاي حبابه‏ي والبيه

  صالح بن ميثم مي‏گويد: من و غباية بن ربعي نزد حبابه‏ي والبيه‏ي رفتيم. او گفت: آيا مي‏خواهي آن چه از حسين بن علي عليه‏السلام شنيده و ديده‏ام به تو بگويم، گفتم: بله اي عمه! گفت: من به زيارت حضرت امام حسين عليه‏السلام مي‏رفتم تا آن که به پيسي مبتلا شدم به خاطر همين مدتي براي زيارت آن حضرت نرفتم، وقتي حضرت از بيماري من با خبر شدند، با اصحاب و ياران خود به خانه‏ي ما

توسل به حضرت سيدالشهداء (ع )

توسل به حضرت سيدالشهداء (ع ) در موقعي كه سرپرستي حوزه علميه اراك رابه عهده داشتند براي حضرت آية اللّه حاج مصطفي اراكي نقل فرموده بودند. هنگامي كه من در كربلا بودم شبي كه شب سه شنبه بود در خواب ديدم شخصي به من گفت : شيخ عبدالكريم كارهايت را انجام بده سه روز ديگر خواهي مرد.     من از خواب بيدار شدم و متحير بودم گفتم : البته خواب است و ممكن است تعبير نداشته

اين خاک کربلا را حفظ کن

  ام سلمه مي‏گويد: شبي رسول خدا صلي الله عليه و آله از کنار ما گذشت و مدتي طولاني غايب شد، بعد از آن با سر و روي گرد و غبار آلود و غمگين برگشت. گفتم: يا رسول الله! چرا شما را غبار آلود مي‏بينم؟ رسول خدا فرمودند: همين الآن مرا به سرزميني در عراق به نام کربلا بردند که قتلگاه فرزندم حسين عليه‏السلام است و تعداد ديگري از فرزندانم را به من نشان دادند و

بينا شدن مرحوم محمد رحيم اسماعيل بيك

بينا شدن مرحوم محمد رحيم اسماعيل بيك متقي صالح، مرحوم محمد رحيم اسماعيل بيگ، که در توسل به اهل بيت عليهم السلام و علاقه قلبي به حضرت سيدالشهداء عليه السلام کم نظير بود و از اين جهت، رحمت و برکات صوري و معنوي نصيبش شده بود و در ماه رمضان 1387 به رحمت ايزدي واصل شد، اين قضيه را نقل فرمود: من در سن شش سالگي به درد چشم مبتلا شدم و تا سه سال گرفتار

خرماهاي تازه بر درخت خشک

  روزي امام حسين عليه‏السلام به همراه يکي از فرزندان زبير که به امامت حضرت معتقد بود، به سفر رفتند. در بين راه، زير درخت نخلي که از بي آبي خشک شده بود، به استراحت پرداختند. بعد از دقايقي امام حسين عليه‏السلام دست به دعا برداشتند و در نتيجه‏ي معجزه‏ي آن حضرت، آن درخت خشکيده سبز شد و خرماهاي تازه بر آن ظاهر شد.  مردي که حضرت شترش را کرايه کرده بودند، وقتي اين کار را

بي اعتنايي به نذر

بي اعتنايي به نذر حاج شيخ مهدي كرمانشاهي  از پدر بزرگوارش نقل مي كرد: در حرم حضرت اباالفضل العباس (ع) مشرف بودم اياّم ، اياّم زيارتي و حرم مملو از جمعيت بود، در اين اثناء مرد و زن عربي با هم مشغول زيارت خواندن شدند و دور ضريح طواف مي كردند تا اينكه به بالاي سر حضرت اباالفضل (ع) رسيدند.     يك وقت ديدم همسر آن مرد عرب به ضريح چسبيد به طوري كه تمام اعضايش

مردي که سيراب نشد

  قاسم بن اصبغ نباته مي‏گويد: يکي از کساني که در شهر کربلا حاضر بود، براي من نقل کرد: وقتي سپاه امام حسين عليه‏السلام مغلوب شد امام عليه‏السلام بر اسب سوار شده و به سوي فرات روانه شدند. مردي از طايفه بني ابان بن دارم به نام «زرعه» گفت: واي بر حالتان! ميان او و آب حايل شويد تا شيعيانش به او نپيوندند. او اين سخن را گفت و بر اسب خود سوار شد و تاخت

بي ارزش كردن زيارت

بي ارزش كردن زيارت مرحوم محدث نوري رحمة اللّه عليه در دار السلام جلد دوم صفحه سيصدو سي وسه نقل نموده از علي بن عبدالحميد در كتاب انوار المضيئة كه سيد جعفر بن علي از عمويش نقل كرده كه باجماعتي به خانه خدا رفتيم در اين بين فقيه بن ثويره سوراوي متولي و معلم و راهنماي حج واحرام مابود، در آنجا با مردي كه از اهل يمن بود با ما دوست شد و پيشنهاد كرد

داستان زن صائبي

  عالم فرزانه حضرت آيت الله العظمي حاج سيد محمد حسيني شيرازي در کتاب عاشورا روز تجديد اسلام معجزه‏اي از آقا امام حسين عليه‏السلام نقل مي‏کند که ايشان فرمودند: در شهر کربلا با صائبي‏هاي بحث‏هاي  فراواني داشتم و عده‏اي از آنان نيز دين مبين اسلام را اختيار کردند و از آنان حکايت‏هاي فراواني شنيده‏ام و اين داستان از آن جمله است. يک زن صائبي در شب عاشورا به يکي از مجالس سرور شهيدان حضرت امام حسين

بواسطه خواندن زيارت عاشوراءمرض برداشته شد

بواسطه خواندن زيارت عاشوراءمرض برداشته شد اوقاتي كه در سامراء مشغول تحصيل علوم ديني بودم اهالي سامراء به بيماري وباء و طاعون مبتلا شدند و همه روزه عده اي مي مردند روزي در منزل استادم مرحوم سيّد محمّد فشاركي اعلي اللّه مقامه و جمعي از اهل علم بودند، ناگاه مرحوم آقا ميرزا محمّد تقي شيرازي تشريف آوردند و صحبت از بيماري وباء شد كه همه در معرض خطر مرگ هستند.     مرحوم ميرزا فرمود: اگر من

امام حسين او را از عذاب نجات داد

  عالم رباني استاد اخلاق آية الله دستغيب در کتاب شريف گنجينه‏اي از قرآن مي‏فرمايد: يکي از بزرگان دين، بيست سال پيش براي من نقل فرمود که يکي از شيوخ عرب در شهر عراق مرد. در عالم رؤيا ديدند که خيلي معذب و ناراحت است و او را با زنجيرهايي پر از آتش خدمت آقا علي عليه‏السلام حاضر کردند. حضرت از او سؤال کرد: در دنيا چه عملي انجام دادي؟ او گفت: خيلي کارهاي بد انجام

به خاطر غبار زوار كربلا نسوخت

به خاطر غبار زوار كربلا نسوخت جمال الدين الخليعي موصلي پدر او حاكم موصل و ناصبي و يكي از دشمنان اهل بيت (عليهم السلام ) بود، مادرش هم ناصبيه بود چون پسري برايش متولد نمي شد به مقتضاي عقيده فاسد خودش نذر كرد كه اگر خداي تعالي به او پسري عطا كند به شكرانه او پسر را سر راه زوارهاي حضرت اباعبداللّه (ع) بفرستد تا زوارها از شام و جبل عامل كه مي آيند و

پناه بردن به امام حسين

  سيد بزرگوار جناب آقاي سيد محمد جعفر نقل مي‏کند: يک سال به همراه مرحوم والده به کربلا مشرف شدم، والده سخت مريض شد، مريضي مادرم چهل روز ادامه داشت و به خاطر مداواي آن مقروض شدم. در اين چند روز هيچ کمکي از اطراف به من نشد، به ناچار به حرم مطهر امام حسين عليه‏السلام رفتم و بالاي سر حضرت ايستادم و عرض کردم: آقا جان! شما که جريان حقير را مي‏دانيد، پس به داد

بدن حضرت رقيه

بدن حضرت رقيه مرحوم شيخ احمد كافى اين شهيد گمنام و سرباز واقعى امام زمان و عاشق ولى عصر عجل اللّه تعالى فرجه الشريف و واعظ شهير و شهيد در راه دين رضوان اللّه تعالى عليه فرمود: مرحوم سيد هاشم رضوان اللّه تعالى عليه يكى از علماء بزرگ شيعه شام بود كه سه دخترداشته ، مى گويد يكى از دخترهايم خواب رفت يك شب بيدار شد صدا زد: بابا در شب بى بى رقيه را

مرد فرانسوي و روضه خواني براي امام حسين

  مرحوم حضرت حجةالاسلام شيخ محمد باقر واعظ نقل مي‏کند: يکي از تاجران ايراني مقيم پاريس در ماه محرم براي روضه خواني امام حسين عليه‏السلام از من دعوت کرد تا به مراسم آن‏ها بروم. در شب اول محرم يکي از جواهر فروشان فرانسوي با زن و بچه‏ي خود وارد مجلس عزاداري شد و از ايراني‏ها خواست تا مرا به مجلس روضه امام حسين عليه‏السلام که در منزل او برقرار بود ببرند. همه‏ي آن‏ها از من اجازه

برطرف شدن بيماري تب

برطرف شدن بيماري تب يکي از مسلمانان در بستر بيماري افتاده بود و از شدت آتش تب مي سوخت. امام حسين عليه السلام به عيادت او رفت، همين که آن حضرت از در خانه، وارد منزل بيمار شد، تب در بدن بيمار خارج شد. امام عليه السلام کنار بستر بيمار نشست و از او احوال پرسي فرمود.     بيمار گفت: به برکت قدوم مبارک شما، تب از بدنم خارج شد و اکنون بسيار خشنودم.

شفاي شريف حجاز

  يکي از بزرگواران از مرجع فقيد آيت الله مرعشي نجفي نقل مي‏کند: «شريف» که از سادات حسني و اهل سنت بود و در زمان ناصرالدين شاه قاجار به ايران سفر کرد. او روزي مهمان اميرکبير بود و اميرکبير به خاطر او جمعي از بزرگان را دعوت کرد. هنگام صرف غذا «شريف حجاز» که اميرکبير او را دعوت کرده بود، از اين امر عذري آورد و از اميرکبير خواست تا خواهشي کرده باشد. اميرکبير گفت: چه

باز شدن در مسجد براثا براي شيخ غلامرضا طبسي

باز شدن در مسجد براثا براي شيخ غلامرضا طبسي زاهد عابد و واعظ متعظ، مرحوم حاج شيخ غلامرضا طبسي قدس سره فرمود: با چند نفر از دوستان با قافله به عتبات عاليات مشرف شديم. هنگام مراجعت براي ايران، شب آخري که در سحر آن بايد حرکت مي کرديم، به ياد آوردم که در اين سفر، مشاهده مشرفه و مواضع متبرکه را زيارت کردم جز مسجد براثا که آن را فراموش کرده ام و حيف است از

زخمي شدن ران ابن‏زياد از قطره خون امام حسين

  نقل شده است: وقتي سرهاي شهداي کربلا را نزد پسر زياد ملعون آوردند، آن ملعون سر مبارک حضرت را برداشت و روي ران خود گذاشت و يک قطره خون از سر مبارک آن حضرت بر قباي او چکيد و قبا و ازار و ران آن ملعون را سوراخ کرد و در زمين ناپديد شد و آن سوراخ در ران او ماند و هر چه مداوا کرد بهبودي حاصل نشد و از آن زخم، بوي تعفن

افسر روسي

افسر روسي مرحوم حاج ملاّ محمود زنجاني كه به حاج ملاّ آقا جان    شهرت داشت ، پس از جنگ جهاني اول با پاي پياده به عراق و زيارت عتبات عاليات شتافت . در مسير راه در شهر خانقين براي نماز به مسجد رفت و در آنجا با يك نفر افسر سابق بلشويك كه به صورت عجيبي هدايت يافته بود، آشنا شد و جرياني را از او شنيده كه خواندني است اين شما و اين هم

مشورت کردن مردي با امام حسين درباره زن گرفتن

  نقل مي‏کنند که در شهر مدينه، مردي که در کمال توانگري بود خدمت امام حسين عليه‏السلام رسيد و با آن حضرت درباره‏ي ازدواج مشورت کرد و گفت: مي‏خواهم با فلان زن که مال و منال زيادي دارد ازدواج کنم. امام حسين عليه‏السلام فرمودند: اگر با او ازدواج کني نيازمند و پريشان مي‏شوي. مدتي نگذشت که آن مرد با مشورت امام مخالفت کردو آن زن را به عقد خود درآورد و بعد از مدت کوتاهي همه

استخاره

استخاره آقاي حاج شيخ علي اسلامي ، فرزند مرحوم آيت الله آقاي حاج شيخ عباسعلي اسلامي بنيانگذار جامعه تعليمات اسلامي در تهران اظهار داشتند: داستاني را دوستان از جناب آية الله سيّدعبدالكريم كشميري  نقل نمودند كه مشتاق شدم آن را بدون واسطه از خود ايشان بشنوم . بدين منظور به محضرشان مشرف شدم آقاي كشميري ، كه در نجف مي زيستند، مورد مراجعه اقشار مختلف مردم بودند و اكثراً از ايشان طلب استخاره مي شد.

ميوه‏ ي بهشتي و هديه خداوند به امام حسين

  سلمان فارسي رضي الله عنه مي‏گويد: روزي نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله رسيدم و خدمت ايشان سلام کردم، سپس به خانه‏ي حضرت زهرا سلام الله عليها رفتم. ايشان به من فرمودند. دو نور ديده‏ي پيامبر حسن و حسين عليهماالسلام گرسنه هستند، آنان را نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله ببر. سلمان مي‏گويد: من امام حسن و امام حسين عليهماالسلام را نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله بردم: رسول

از روي شوق

از روي شوق اگر مردم مي دانستند كه در زيارت قبر حضرت حسين بن علي (ع ) چه فضل و ثوابي است حتما از شوق و ذوق قالب تهي مي كردند و بخاطر حسرت ها نفس هايشان به شماره افتاده و قطع خواهد شد. راوي مي گويد: عرض كردم : در زيارت آن حضرت چه اجر و ثوابي مي باشد.        حضرت فرمودند: كسي كه از روي شوق و ذوق به زيارت آن حضرت رود خداود متعال

عزاداري حضرت زکريا براي شهادت امام حسين

  حضرت زکريا عليه‏السلام از خداوند تعالي خواست که اسماء پنجگانه را به او بياموزد، خداوند متعال حضرت جبرئيل عليه‏السلام را به سوي او فرستاد تا اسماء پنجگانه را به او ياد دهد. وقتي حضرت زکريا عليه‏السلام نام مبارک رسول خدا صلي الله عليه و آله و علي و فاطمه و حسن عليهم‏السلام را بر زبان آورد، غم و اندوه از او برداشته شد، در اين هنگام وقتي نام حسين عليه‏السلام گفته شد، بغض گلويش را

احترام به حضرت سيدالشهداء (ع )

احترام به حضرت سيدالشهداء (ع ) چون مدتي گذشت دانسته شد كه طاق روي سردابها در اثر كثرت عبور مردم آن توانائي تحمل را ندارد و ممكن است فرو ريزد و سبب زحمت و هلاكت شود. لذا شيخ امر فرمود: كه طاق را بردارند و از نو با استحكام بيشتري بنا كنند و چون جماعت بسياري در سردابها دفن شده بودند امر فرمود: سردابي را خراب كنند و بنا نمايند بعد سرداب ديگر و هر

بي‏حرمتي به مهر تربت

  مرحوم حاج ميرزا حسين نوري (اعلي الله مقامه الشريف) فرمودند: يکي از برادرانم مهري از تربت آقا امام حسين عليه‏السلام داشت که با آن نماز مي‏خواند و بعد از تمام شدن نماز در جيب خود مي‏گذاشت. وقتي او قبا مي‏پوشيد جيب‏هاي آن به پشت ران او مي‏افتاد و والده‏ام اين  مطلب را به او گوش زد کرد و به او گفت: چرا به تربت آقا امام حسين عليه‏السلام بي‏حرمتي مي‏کني؟ شايد يک وقت روي جيب

امام زمان (ع ) روضه مي خواند

امام زمان (ع ) روضه مي خواند مقدس اردبيلي مي فرمايد: آمدم كربلا زيارت اربعين بود از بسكه ديدم زائر آمده و شلوغ است ، گفتم : داخل حرم نروم با اين طلبه ها مزاحم زوار از راه دور آمده نشويم . گفتم : همين گوشه صحن مي ايستم زيارت مي خوانم ، طلبه ها را دور خودم جمع كردم يك وقت گفتم : طلبه ها اين آقا طلبه اي كه در راه براي ما روضه

مصيبت امام حسين توسط جبرئيل براي حضرت آدم ابوالبشر

  هنگامي که حضرت آدم عليه‏السلام به عرش نگاه کرد و نام‏هاي پنج تن آل عبا را ديد جبرئيل آن‏ها را به او معرفي کرد و گفت: براي اين که توبه‏ات قبول شود اين مطالب را بگو: «يا حميد بحق محمد و يا عالي بحق علي و يا فاطر بحق فاطمه و يا محسن بحق الحسن و يا قديم الاحسان بحق الحسين». هنگامي که حضرت آدم عليه‏السلام پنجمين نام آل عبا را بر زبان آورد،  اشک

خواب هند

  در بعضي از کتب معتبره روايت شده است که هند زن يزيد گفت: وقتي سر شهداي کربلا را به شام آوردند، شبي در خواب ديدم که دري از آسمان گشوده شد و فوج فوج ملايکه نازل شدند و در برابر سر مبارک حضرت امام حسين عليه‏السلام ايستادند و گفتند: «السلام عليک يا اباعبدالله، السلام عليک يابن رسول الله». ناگاه ديدم ابري از آسمان پايين آمد در حالي که مردان زيادي روي ابر بودند و در

فرياد عجيب حضرت جبرئيل در روز عاشورا

  امام صادق عليه‏السلام مي‏فرمايد: در آن هنگام که آقا اباعبدالله عليه‏السلام به شهادت رسيدند، يک نفر از لشکر عمر سعد، شخصي را ديد که به شدت فرياد مي زند. گفتند:اي مرد! بس کن اين همه ناله و فرياد براي چيست؟ آن مرد گفت: چگونه ناله و فرياد نزنم در حالي که پيغمبر خدا را مي‏بينم که ايستاده و به آسمان نظر مي‏کند و مي‏ترسم که از خدا بخواهد و در حق ما نفرين کند و هلاک

ديدار امام حسين در عالم خواب

  جناب آقاي محمد شريف رازي نقل مي‏کند: پس از گذشت دو سال از سفر به عراق که ناموفق بودم، يک سال بعد از حادثه‏ي شهريور 1920 بود که براي زيارت عتبات عاليات شوق عجيبي به من دست داد به طوري که نمي‏توانستم يک لحظه اين جريان را از خود دور کنم. به  همين دليل به فکر دومين سفر افتادم. براي رسيدن به اين امر بزرگ، دست توسل به سوي امام حسين عليه‏السلام دراز کردم و

ميهمان نوازي پيرزن

  ابوالحسن مدايني مي‏گويد: امام حسن و امام حسين عليه‏السلام و عبدالله بن جعفر به قصد زيارت خانه خدا رهسپار شدند. در بين راه تمام زاد و توشه‏ي آن‏ها که بر شتري حمل مي‏کردند از بين رفت و گرسنه و تشنه و بدون توشه به راه خود ادامه دادند تا به خيمه پيرزني رسيدند و از او کمک خواستند. پيرزن در جواب آن‏ها گفت: غير از يک گوسفند که در پيش من است چيز ديگري ندارم،

در را به روي عزاداران باز کنيد

  عالم بزرگوار شهيد محراب حضرت آيةالله سيد عبدالحسين دستغيب رضي الله عنه در کتاب داستان‏هاي شگفت نقل مي‏کند: در اوقات مجاورت در نجف اشرف در ماه محرم سال 1358 از طرف حکومت وقت عراق، قمه زدن، سينه زدن و بيرون آمدن دسته‏هاي عزاداري منع شده بود. در شب عاشورا براي اين که در حرم مطهر و صحن شريف سينه زني نشود، از طرف حکومت عراق از همان شب اول، درهاي حرم و رواق و درهاي

ايمان يهودي

  ابن شهر آشوب روايت کرده است که حضرت امام حسين عليه‏السلام فرمودند: بهترين اعمال بعد از نماز، داخل کردن سرور در قلب مؤمن است، در صورتي که متضمن گناهي نباشد.  روزي ديدم غلام با سگي طعام مي‏خورد، من از اين کار او  پرسيدم، گفت: يابن رسول الله! من مي‏خواهم او را شاد گردانم، شايد شادي و خوش حالي او موجب شادي و خوشحالي من گردد؛ زيرا مالکي يهودي دارم و مي‏خواهم از دست او نجات يابم.

تربت در روز عاشورا خونين مي‏شود

  مرحوم ملا عبدالحسين خوانساري رحمه اله نقل فرمود: مرحوم آقا مهدي پسر آقا سيد علي صاحب شرح کبير در آن زمان مريض شده بود، براي شفا گرفتن، شيخ محمد حسين صاحب فصول و حاج ملا جعفر استرآبادي را که هر دو از علما بودند فرستاد که غسل کنند و با لباس احرام به سرداب قبر مطهر حضرت امام حسين عليه‏السلام بروند و مقداري از تربت قبر مطهر امام حسين عليه‏السلام را با آداب وارده بردارند

سوگواري جغد براي امام حسين

  حسين بن ابي غندر مي‏گويد: از امام صادق عليه‏السلام شنيدم که درباره‏ي جغد فرمودند: آيا کسي از شما اين حيوان را در روز ديده است؟ (زيرا گفته شده است که جغد در روز ظاهر نمي‏شود). سپس فرمودند: آگاه باشيد که او پيوسته در اماکن آباد زندگي مي‏کرد؛ اما وقتي خبر شهادت امام حسين عليه‏السلام را شنيد با خود عهد بست که هرگز در جاي آباد زندگي نکند و تنها در خرابه‏ها به سر برد. حسين

زنده کردن پنج اسب سربريده

  در زمان امام حسين عليه‏السلام طبيبي زندگي مي‏کرد که به خلافت معاويه و يزيد (لعنةالله عليهما) اعتقاد داشت و آن‏ها را خليفه‏ي خود مي‏دانست، روزي يکي از شيعيان به آن طبيب گفت: يزيد (لعنت الله عليه) مانند جدش معاويه و ابوسفيان شخص فاجر و ظالمي است و امام زمان و خليفه واقعي، امام حسين عليه‏السلام است که داراي تمام صفات خوب و آراسته است و يکي از صفات ايشان اين است که مال و اموال

ناپديد شدن ذوالجناح‏

  در منتخب طريحي آمده است: وقتي امام حسين عليه‏السلام از ذوالجناح بر زمين افتاد، ذوالجناح شروع کرد به فرياد زدن و از روي جسدها مي‏گذشت. وقتي عمر بن سعد او را ديد فرياد زد که اين اسب را بگيريد و نزد من بياوريد؛ زيرا او از اسب‏هاي مخصوص رسول خدا صلي الله عليه و آله است. آن گاه ياران عمر سعد در جايي کمين کردند و ذوالجناح به آن‏ها نزديک شد، سپس بر او حمله‏ور

عنايت امام حسين به شيخ جعفر شوشتري

  مرحوم ميرزا حسين نوري رضي الله عنه مي‏فرمايند: عالم بزرگوار شيخ جعفر شوشتري براي من نقل فرمودند: در اوايل تحصيل ديني و در ايام تبليغ به وطن خود مراجعت کردم و به تبليغ دين مقدس اسلام مشغول شدم. در آن روزها به موعظه و مصائب ائمه عليهم‏السلام تسلط کافي نداشتم و روي منبر در ماه رمضان از کتاب تفسير صافي و در ايام محرم از کتاب روضةالشهداي ملاحسين کاشفي استفاده مي‏کردم و از روي آن‏ها

فرزندم تو کشته مي‏شوي

  شهيد محراب -آيت الله مدني - فرمودند: من در دو موضوع نسبت به خودم شک کردم؛ يکي اين که آيا من سيد هستم يا نه؟ (از اولاد پيغمبر هستم)، ديگر اين که آيا من لياقت آن را دارم که در راه خدا شهيد بشوم يا نه؟     روزي به حرم آقا ابي عبدالله عليه‏السلام مشرف شدم و در آن جا با ناله از امام خواستم که جواب من را بدهد. پس از مدتي يک شب امام حسين

درخت خونبار

  روستاي «زرآباد» در نزديکي قلعه الموت، از روستاهاي قزوين است. در اين روستا، قبر مطهر امامزاده‏اي مشهور به نام «علي اصغر بن جعفر»وجود دارد و در کنار اين مقبره‏ي مطهر، درخت چناري وجود دارد که سال زيادي دارد و هر سال در روز عاشورا از آن درخت، خون جاري مي‏شود، هزاران نفر براي ديدن آن درخت به آن جا مي‏روند و جاري شدن خون آن درخت را به چشم خود مي‏بينند. آيةالله زرآبادي در کتاب

باريدن خون از آسمان

  هنگامي که شمر لعين سر مبارک حضرت را از بدن مبارکش جدا کرد، آن سر مقدس را به نيزه زد و تکبير گفت و لشکر هم با او تکبير گفتند و در کتاب ابي مخنف آمده است که لشکر سه بار تکبير گفتند: سپس زمين لرزيد و شرق و غرب تاريک شد و زلزله و رعد و برق مردم را فرا گرفت، از آسمان خون تازه باريد و ندا آمد: به خدا قسم! امام، پسر
 
 

   به جهت ترویج فرهنگ اسلامی و معرفتی ، استفاده از کلیه ابزارها ، قالبها ، مقالات و محتویات چندرسانه ای (صدا و تصویر) به جز برای موارد تجاری بلامانع است .

    کپی برداری  و حذف کپی رایت از آواتارها، ابزارهای وبلاگی (کد و گرافیک) و قالبهای پایگاه جامع عاشورا شرعا حرام و قابل پیگرد قضایی است.

 Copyright © 2014 / 1393 Ashoora.ir