صفات و احوالات امام حسن عسگري(ع):
برخي از معاصران امام او را چنين وصف كردهاند: آن حضرت سبزه بود و چشماني فراخي داشت، بلند بالا و زيبا چهره و خوش هيكل و جوان بود و از شكوه و هيبت بهره داشت.(سیره الائمه الاثنی عشر ، ص490)
شكوه و عظمت او را وزير دربار عباسي در عصر معتمد، يعني احمد بن عبدالله بن خاقان، به وصف كشيده است اگر چه او خود سر دشمني با علويها را داشت و در گرفتار كردن آنها ميكوشيد، در وصف آن حضرت چنانكه در روايت كليني آمده چنين گفته است:
در شهر «سُرّ من رأي» هيچ كس از علويان را همچون حسن بن علي بن محمد بن الرضا، نه ديدم و نه شناختم و در وقار و سكوت و عفاف و بزرگواري و كَرَمش، در ميان خاندانش و نيز در نزد سلطان و تمام بنيهاشم همتايي چون او نديدم. بني هاشم او را بر سالخوردگان و توانگران خويش مقدم ميدارند و بر فرماندهان و وزيران و دبيران و عوام الناس او را مقدم ميكنند و درباره او از كسي از بنيهاشم و فرماندهان و دبيران و دوران و فقيهان و ديگر مردمان تحقيق نكردم جز آنكه او را در نزد آنان در غايت شكوه و ابهت و جايگاهي والا و گفتار نكو يافتم و ديدم كه وي را بر خاندان و مشايخش و ديگران مقدم ميشمارند و دشمن و دوست از او تمجيد ميكنند.(سیره الائمه الاثنی عشر ، ص482)
شاكري يكي از كساني كه ملازم خدمت آن حضرت بوده، در توصيف وي چنين گفته است: «استاد من (امام عسگري (ع)) مرد علوي صالحي بود كه هرگز نظيرش را نديدم، روزهاي دوشنبه و پنجشنبه در سامره به دارالخلافه ميرفت، در روز نوبه، عده بسياري گرد ميآوردند و كوچه از اسب و استر و الاغ و هياهوي تماشاچيان پر ميشد و راه آمد و شد بند ميآمد، وقتي كه او ميرسيد هياهوي مردم آرام ميشد و چهار پايان كنار ميرفتند و راه باز ميشد به طوري كه لازم نبود جلوي حيوانات را بگيرند. سپس او داخل ميشود و در جايگاهي كه برايش آماده كرده بودند، مينشست و چون عزم خروج ميكرد و دربانان فرياد ميزدند: «چهار پاي ابو محمد را بياوريد. سر و صداي مردم و حيوانات فرو مينشست و به كناري ميرفتند تا آن حضرت سوار ميشد و ميرفت». شاكري در توصيف امام ميافزايد: «در محراب مينشست و سجده ميكرد در حالي كه من پيوسته ميخوابيدم و بيدار ميشدم و ميخوابيدم درحالي كه او در سجده بود، كم خوراك بود. برايش انجير و انگور و هلو و چيزهايي شبيه اينها ميآوردند و او يكي دو دانه از آنها ميخورد و ميفرمود: محمد! اينها را براي بچههايت ببر. من گفتم: تمام اينها را؟ او فرمود: آنها را بردار كه هرگز بهتر از اين نديدم» (سیره الائمه الاثنی عشر ، ص253)
هنگامي كه طاغوت بنيعباس آن حضرت را در بند انداخت، بعضي از عباسيان به صالح بن وصيف كه مامور زنداني كردن امام بود، گفت: بر او سخت بگير و او را آسوده مگذار. صالح گفت: با او چه كنم؟ من دو تن از بدترين كساني را كه توانستم پيدا كنم، يافتم و آنها را مامور وي ساختم و اينك آن دو در عبادت و نماز به جايگاهي بزرگ رسيدهاند. سپس دستور داد آن دو تن را احضار كنند، از آن دو پرسيد: واي بر شما! شما با اين مرد (امام حسن) چه كرديد؟ آن دو گفتند: چه توانيم گفت درباره مردي كه روزها روزه ميدارد و تمام شب را به نماز ميايستد و با كسي هم سخن نميشود و به كار جز عبادت نميپردازد. چون به ما مينگرد به لرزه ميافتيم و چنان ميشويم كه اختيارمان از كف بيرون ميشود! (سیره الائمه الاثنی عشر ، ص309)
همه از ارزش و نهايت كرامت آن حضرت در پيشگاه پروردگارش آگهي داشتند، تا آنجا كه معتمد خليفه عباسي وقتي در آن شرايط بحراني و ناآرامي كه هر خليفه تنها يك يا چند سال معدود بر تخت خلافت ميتوانست بنشيند، روي كار آمد. نزد امام عسكري (ع) رفته از او خواست كه دعا كند تا خلافت او بيست سال به طول انجامد (به نظر معتمد اين مدت در قياس با مدت زمامداري خلفاي پيش از وي بسيار دراز بوده است!) امام (ع) نيز دعا كرد و فرمود: خداوند عمر تو را دراز گرداند!
دعاي امام در حق معتمد اجابت شد و وي پس از بيست سال در گذشت .(البته طول خلافت معتمد بیش از بیست سال بوده و شاید پس از گذشت مدتی از دوران خلافتش نزد امام آمده و این خواسته را مطرح کرده است . سیره الائمه الاثنی عشر ، ص309) .
به جهت ترویج فرهنگ اسلامی و معرفتی ، استفاده از کلیه ابزارها ، قالبها ، مقالات و محتویات چندرسانه ای (صدا و تصویر) به جز برای موارد تجاری بلامانع است .
کپی برداری و حذف کپی رایت از آواتارها، ابزارهای وبلاگی (کد و گرافیک) و قالبهای پایگاه جامع عاشورا شرعا حرام و قابل پیگرد قضایی است.
Copyright © 2014 / 1393 Ashoora.ir
چند نکته:
• نظرات شما پس از بررسی و بازبینی توسط گروه مدیریت برای نمایش در سایت منتشر خواهد شد.
• نظرات تکراری و تبلیغاتی(به جز وبلاگ ها) تائید نمی شوند و امتیازی هم به آنها تعلق نخواهد گرفت.
• در صورتی که نظر شما نیاز به پاسخ دارد، پاسخ خود را در ذیل همان موضوع دنبال فرمایید.