امام سجاد (ع) پس از عاشورا
اين نيروي جنبش سياسي در زمان معاويه، هر چه بود در واقع به مثابه آتشي در زير خاكستر به شمار ميآمد كه معاويه با زيركي معروف خويش و با وسايل گوناگون همچنين بذل و بخشش اموال و مناصب، به عنوان حق السكوت به آزمندان و خوراندن عسل زهر آلود به آزادگان، اين وضعيت را ايجاد كرده بود.
جريانهاي سياسي بي صبرانه در انتظار نابودي معاويه بودند از همين رو حادثه كربلا، در واقع جرقهاي بود كه آتش انقلابها را در چهار گوشه جهان اسلام بر افروخت اين حادثه درست در زماني روي داد كه وارث ابوسفيان و مرد زيرك عرب (معاويه) چشم از جهان بر بست بدين ترتيب، با مرگ معاويه عصر انقلابهاي مخالفت «جاهليت پنهان» آغاز گرديد.
پس از شهادت امامحسين (ع)، مدينه الرسول به قيام برخاست و يزيد بن معاويه را از حكومت بر كنار كرد. در مكه عبدالله بن زبير قيام كرد و خواهان خلافت شد. در كوفه، قيامي به رهبري سليمان بن صرد و سپس به رهبري مختار صورت پذيرفت. بدين سان، وقوع قيامها و انقلابها ويژگي حيات سياسي حاكم بر كشور اسلامي و شيوه و روش شاخص آن در رويارويي با طغيان و تباهي به شمار ميآمد.
از اين رو ميتوانيم روزگار زندگي امامسجاد (ع) به ويژه اندكي پس از واقعه عاشورا را عصر قيامها و انقلابها نامگذاري كنيم.
انقلاب به خودي خود هدفي مقدس نيست، بلكه هدف مقدس همين ارزشهاي والايي است، كه موجبات انقلابها را فراهم ميآورد. وگرنه زيان اين انقلابها فراتر و بزرگتر از سود آن خواهد بود. آيا مگر انقلاب في نفسه، طغيان عليه نظام حاكم و آشفته ساختن فضاي امنيت و ايجاد اضطراب و خونريزي نيست؟ البته! بنابر اين انقلاب وضعيتي استثنائي است كه عقلا آن را نميپسندند اما همين انقلاب شرعيت و قداست خود را از همان اهداف والايي كه قصد رسيدن و تحقق بخشيدن به آنها را دارد، كسب ميكند. انقلاب به معني كلي خود، مردم را از تاريكي هاي جمود و ناداني و ستم به روشنايي حركت و عقل و عدالت هدايت ميكند، ويژگي و شاخصه زندگي پيامبران و امامان و بندگان نيك خداوند گشته است.
از آنجا كه انقلاب زنگار غفلت و بي تفاوتي را از دل ميزدايد و ابرهاي درهم و تاريك ستم و تجاوز را از تشكيلات انقلابيون دور و پراكنده ميسازد، و كابوس طغيان و تباهي را از جامعه ريشهكن ميكند، مسئوليت هر رزمنده و نشان حقانيت هر فرد با كرامت و با شرف ميگردد. از اين روست كه وحي نيز در ضمن تعبير «قيام براي خدا» بر هدف انقلابها تاكيد كرده است. خداوند متعال ميفرمايد:
(قل انما اعظكم بواحده ان تقموموا لله ....).(سوره سبا ، آیه 46)
«بگو همانا شما را به يك سخن پند ميدهم آن كه بخاطر خدا قيام كنيد ...»
و نيز ميفرمايد: (قوامين بالقسط شهداء لله). (سوره نساء ،آیه135)
«نگهداران عدالت باشيد و براي خدا گواهي دهيد.»
همچنين وضعيت انقلابهايي كه به بركت شهادت امامحسين (ع) تمام آفاق ديار اسلام را فرا گرفته بود، به هويت و رنگ و روح و ارزش نياز داشت تا در ضمير امت استوار گردد و همچنين بارقهاي زودگذر و طوفاني گذرا از پرتو افشاني و حركت باز نايستد. اين انقلاب ميبايست راهي مكتبي و مستقيم براي خود برگزيند تا آلت دست افراد آزمند يا متهوري همچون عبدالله بن زبير، كه از انقلاب به بدترين شكل سوء استفاده ميكند، قرار نگيرد.
ابن زبير پس از شهادت امامحسين (ع) به منبر ميرود و بر آن حضرت درود ميفرستد و قاتلش را لعن ميكند و آنگاه يزيد را از خلافت خلع ميكند اما همين كه پايههاي حاكميتش را مستحكم ميپندارد، كينه خود را با اهل بيت پيامبر آشكار ميگرداند و حتي بر پيامبر (ص) هم درود نميفرستد.
بنابر اين، به خاطر آن كه اوضاع انقلابي، مركب راهوار هر قدرت طلب نشود، و كساني همچون ابن زبير از آن سوء استفاده نكنند، امام سجاد (ع) گام به صحنه نهاد تا هويت مكتبي و رنگ الهي و شكوه و جلال انقلاب را كه در ارزشهاي وحي نمود مييافت و راه راست و استواري را كه شريعت خداوند آن را ترسيم كرده بود، بدان باز ببخشد.
شايد بتوان گفت كه اين حياتيترين نقش رهبري بود كه امامسجاد (ع) بدان همت گمارد. اين نقش هيچگاه پيامد وضعيت مزاجي و جسماني امام نبود و يا ربطي به اين نداشت كه مثلا آن حضرت خود شاهد وقايع فاجعهآميزي همچون واقعه كربلا بوده و آن واقعه در وي تاثير بسيار نهاده و جز گريه و شيون و زاري در طول زندگي خود، دست به كاري ديگر نزده است!
آري، واقعه كربلا «عاشورا» در روح بزرگ آن حضرت اثري ژرف از خود بر جاي نهاد. اما نبايد فراموش كرد، كه امام معصوم تكليف الهي خويش را انجام ميدهد. نه آنچه را كه حالتهاي روحي روانياش بر وي مقرر ميدارند. دليل ما بر اين امر آن است كه امام زينالعابدين كه روح بزرگوارش به تهجد و گريه عجين گشته پس از شهادت پدرش، همواره با حضرت زينب پيام رسان عاشورا ميشود. آيا ميدانيد پيام عاشورا چه بود؟ اين پيام، پيام زخمهاي فردي انقلابي، و خوني جوشان، و دردي طغيانگر و قيامي آرام ناپذير بود. مگر خطبه آتشين آن حضرت در ميان كوفيان، آن هم پس از گذشت سه روز از فاجعه كربلا را نشنيدهايد كه چه سان احساس همدردي آنان را برانگيخت و از دلهايشان زنگار ترس و ترديد را زدود تا آنجا كه مردم به آن حضرت گفتند: هر چه ميخواهي به ما فرمان ده. مطيع فرمان توييم. ما يزيد را خواهيم گرفت و از كساني كه به تو و ما ستم كردهاند، بيزاري ميجوييم.
اما آن حضرت به آنها گفت:
«درخواست من از شما اين است كه نه با ما باشد و نه بر ما».
اينك به قسمتهايي از اين سخنراني پر شور و انقلابي گوش فرا دهيد. امام سجاد (ع) به مردم اشاره كرد. همه ساكت شدند. آنگاه خدا را ستود و بر پيامبر (ص) درود فرستاد و فرمود:
«اي مردم! هر كه مرا ميشناسد، خوب ميداند كه من كيستم و از آن كه مرا نميشناسد، اينك خودم را به او معرفي ميكنم. من علي پسر حسين پسر علي هستم. من پسر كسي هستم كه در كنار رود فرات سر بريده شد. من پسر كسي هستم كه حرمتش دريده شد و ثروت و دارايياش به يغما رفت. پس شما با كدامين چشم به رسول خدا (ع) مينگريد، آن هنگام كه به شما ميفرمايد: عترتم را كشتيد و حرمتم را دريديد پس از امت من نيستيد» سپس آن حضرت گريست.(ناسخ التواریخ ،ج2،ص140) و نيز هنگامي كه آن حضرت را به اسيري نزد ابن زياد بردند، با وي كه ميپنداشت تا ابد بر خط مكتبي پيروز شده، به ستيز برخاست و فرمود: «بزودي ما و شما خواهيم ايستاد (در پيشگاه خداوند) و مورد پرسش قرار خواهم گرفت. آنگاه شما چه پاسخي خواهيد داد؟ ولي، به خاطر دشمني با جد ما به دوزخ برده خواهيد شد.»(ناسخ التواریخ ، ج 2 ، ص 141)
زماني كه ابن زياد آهنگ قتل امام را كرد، آن حضرت به او گفت: «آيا تو مرا به قتل تهديد ميكني؟! مگر نميداني كه قتل براي ما عادت است، و شهادت كرامتي براي ما از جانب خداوند است».
موضعگيري آن حضرت در برابر طاغوت و جنايتكار بزرگي مانند يزيد كه از هيچ جنايت زشتي در سالهاي كوتاه حكومتش فرو گذاري نكرد، اوج مبارزه و نمونهاي والا در جهاد با كلمه به شمار ميآيد.
يك بار ديگر نيز، زماني كه خطيب يزيد در مسجد جامع اموي اهل بيت پيامبر (ص) را مورد دشنام و ناسزا قرار داد، امامسجاد به پاسخ گويي برخاست و گفت:
«واي بر تو اين سخنران خشنودي مخلوق را به خشم خالق خريدي و دوزخ را جايگاه خود گردانيدي!»
سپس به يزيد نگاه كرد و از او خواست كه بر منبر رود. يزید چارهاي جز قبول درخواست امام نداشت. چون امامسجاد (ع) بر منبر قرار گرفت آن خطبه بليغ را كه هنوز صداي آن در جهان انعكاس دارد، ايراد كرد.
وقتي طاغوت عراق، حجاج بن يوسف ثقفي، خانه كعبه را ويران كرد امامسجاد (ع) به او گفت «اي حجاج! آهنگ بناي ابراهيم و اسماعيل كردي و آن را در كوي و خيابان افكندي و به يغمايش بردي. انگار ميپنداري كه اين ميراث توست.» حجاج با شنيدن اين سخنان بر فراز منبر رفت و مردم را سوگند داد كه هر چيز بردهاند باز پس بياورند. (عوالم العلوم ، ج 18 ، ص 179) بنابر اين شجاعت، خوي و خصلت امام چهارم بود اما شرايطي كه آن حضرت در آن به سر ميبرد، از كمبود انقلاب و شجاعت خبري نبود. زيرا واقعه كربلا، ضمير امت را از شجاعت آكنده بود در عوض اين دوران به ويژگي ايماني كه مرتبط با انقلاب و اهداف ارزشمند آن بود، نياز شديد داشت، و از همين رو، امام كوشش خود را به اين سمت متوجه كرد! برخي از ساده انديشان ميپندارند كه اين امر، از شخصيت امامسجاد (ع) نشات ميگيرد چنان كه درباره پيامبران نيز معتقدند كه فداكاري ابراهيم و صبر نوح و تندي موسي و زهد عيسي (ع) و اخلاق حضرت محمد (ص) و ديگر صفات متمايز هر يك از فرستادگان خدا، ويژگي خاص شخصيتي آنان و معلول حالات مزاجي ايشان بوده است. حال آنكه اينان از ياد بردهاند كه خداوند خود آگاهتر است كه رسالت خويش را در كجا قرار دهد. در واقع خداوند هر كجا حكمتش اقتضا كند رسالت خويش را همان جا مينهد. ويژگيهايي كه از هر يك از پيامبران ظاهر شده، مطابق با شرايطي بوده كه در آن ميزيسته و نيز طبق روحيه مردماني بوده كه با آنها سر و كار داشتهاند.
تا آنجا كه اگر فرض كنيم پيامبري در مقام و موقعيت پيامبري ديگر مبعوث ميشد، بدون ذرهاي كم و كاست همان رفتاري را پيش ميگرفت كه آن پيامبر (ص) در پيش گرفته بود.
هر يك از ائمه همچون انبيا، برنامهاي داشتهاند كه مطابق آن عمل ميكردهاند و اين برنامه در ضمن سياق تاريخي كه در آن ميزيستهاند، طراحي شده بود.
امامسجاد (ع) نيز بر مبناي اين برنامه الهي عمل كرد. زندگي آن حضرت قله عبادت و زاري به درگاه خدا و نشر روح ايمان در جامعه و ترتيب مرداني بزرگ همچون زهري و سعيد بن جبير و عمربن عبدالله سبيعي و ... در زهد و تهجد بود.
بدينسان برنامه امام سجاد (ع) راه امامتش را ترسيم كرده بود. برنامه آن حضرت تاكيد بر بعد روحي بود مضافا آنكه آن حضرت طلايهدار ديگر امامان در حوادث دشوار پس از خود بود با اين تفاوت كه نياز به اين بعد روحي كه زمان امام زينالعابدين بيشتر احساس ميشد و براي همين آن حضرت نيز بيشتر در اين جهت تلاش ميكرد. اما پرسش اينجاست كه: امام چگونه از عهده اين مهم بر آمده؟ و از چه راهي براي رسيدن به اين هدف بزرگ استفاده كرد؟
در مقاله بعدی به این موضوع خواهیم پرداخت ...
به جهت ترویج فرهنگ اسلامی و معرفتی ، استفاده از کلیه ابزارها ، قالبها ، مقالات و محتویات چندرسانه ای (صدا و تصویر) به جز برای موارد تجاری بلامانع است .
کپی برداری و حذف کپی رایت از آواتارها، ابزارهای وبلاگی (کد و گرافیک) و قالبهای پایگاه جامع عاشورا شرعا حرام و قابل پیگرد قضایی است.
Copyright © 2014 / 1393 Ashoora.ir
چند نکته:
• نظرات شما پس از بررسی و بازبینی توسط گروه مدیریت برای نمایش در سایت منتشر خواهد شد.
• نظرات تکراری و تبلیغاتی(به جز وبلاگ ها) تائید نمی شوند و امتیازی هم به آنها تعلق نخواهد گرفت.
• در صورتی که نظر شما نیاز به پاسخ دارد، پاسخ خود را در ذیل همان موضوع دنبال فرمایید.