امام سجاد (ع) و درس زهد و تقوا
بسياري از علماي بزرگ اسلام بودهاند كه درس زهد و تقوا و تفسير و حكومت و فقه را از محضر امامسجاد (ع) فرا گرفتند. شيخ مفيد در اين باره ميگويد: فقها از آن حضرت، دانشهاي بسياري فرا گرفتند و مواعظ و دعاها و فضايل قرآن و حلال و حرام را از آن حضرت ياد گرفته، و حفظ كردند.
ابن شهر آشوب گويد: كمتر كتابي در زهد و موعظه يافت ميشود كه در آن از قول امام زين العابدين روايتي نقل نشده باشد.(فی رحاب أئمه اهل البیت ، ج 3 ، ص196)
امام سجاد به طلاب علم كه در مدينه به ديدارش ميآمدند، بسيار احترام ميگذاشت و اين امر را سفارش رسول خدا (ع) ميدانست. دانشمندان پيش از آنكه از علم و معرفت آن حضرت برخوردار گردند از رفتار ايشان، هدايت و پرهيزكاري را الهام ميگرفتند.
براستي چه كسي بود كه نور خدا را در اين چهره الهي و از چشمي كه از ترس خدا سرشار بود و پيشاني كه در اثر سجود پينه بسته بود و زباني كه هيچگاه از ياد خدا غافل نميشد و كل از سيره او كه نور خدا از آن تابان بود، الهام نگيرد؟!
عبدالله بن حسن ميگويد: مادرم فاطمه دختر امامحسين (ع) مرا ميگفت كه در محضر علي بن الحسين بنشینم. من هيچ گاه در محضر او ننشستم مگر آنكه وقتي بر ميخاستم از او خيري آموخته بودم. اين خير يا ترس از خدا بود كه با ديدن خدا ترسي وي در دلم ايجاد ميشد و يا دانشي بود كه از او بهرهمند ميشدم.(عوالم العلوم ، ج 18 ، ص 283)
موج فتوحات اسلامي، هر روز كشور جديدي را فرا ميگرفت و بخش تازهاي به پيكر حكومت اسلامي اضافه ميكرد اما اين پيكر به محركي ايماني نياز داشت تا فرهنگها و سنتها و منافع گوناگون را در بوته امت واحده، ذوب كند.
امام زين العابدين (ع) و ياران و هواداران وي، با به كار بستن راهها و شيوههاي گوناگون مسئوليت اين مهم را بر دوش داشتند. آن حضرت به موالي بسيار احترام ميگذاشت. موالي مردمي بودند كه پس از فتح كشورهايشان به وسيله اسلام و بهرهوري كافي از معارف الهي؛ به دين اسلام گرايش مييافتند.
بسياري از موالي، جزو ياران خوب امامسجاد (ع) بودند امام نيز در استوار ساختن ارزشهاي الهي در دل گروهي از افراد برگزيده آنان، شيوهاي بي نظير داشت. بدين ترتيب كه برده اي را ميخريد و با بهترين شيوه با او برخورد ميكرد و پس از مدتي وي را آزاد ميكرد و براي آنان امكانات يك زندگي خوب را فراهم مينمود بنابر اين هر يك از اين بردگان آزاد شده، به صورت يك رسانه تبليغاتي براي امام سجاد در ميان افراد قوم خود در ميآمدند.
بياييد پيش از آنكه بدانيم امامسجاد (ع) چگونه بردگان خود را آزاد ميكرد به شيوه رفتاري آن حضرت با ايشان نگاهي بيفكنيم. در واقع اين اخلاق حسنه، براي بردگان در كنار هدايت مستقيم آن امام خود مكتبي عقلي محسوب ميشد.
يكي از راويان به نام عبد الرزاق ميگويد: كنيز علي بن الحسين (ع) براي ايشان آب آورد تا آماده نماز شود. ناگهان آفتابه از دست كنيز افتاد و به صورت امامسجاد اصابت كرد و صورت آن حضرت را مجروح نمود. امام سرش را بلند كرد و به كنيز نگريست. كنيز گفت: خداوند ميفرمايد: (و الكاظمين الغيظ) امام فرمود: خشم را فرو خوردم. كنيز گفت: (و العافين عن الناس) امام به او فرمود: خداوند تو را ببخشايد. كنيز گفت: (و الله يحب المحسنين) امام فرمود: برو كه در راه خداوند عزوجل آزادي! (عوالم العلوم ، ج 18 ، ص198)
آن حضرت با بردگاني كه در نظر گروهي از مردم آن روزگار، سرشتي جز سرشت انسان داشتند، اين گونه برخورد ميكرد، چگونه ميتوان قبول كرد كه اين اخلاق والا در آنان موثر واقع نشود؟! روايت زير نيز صحنه والايي از گذشت و جوانمردي و ايثار آن حضرت را به نمايش ميگذارد: عدهاي ميهمان نزد آن حضرت نشسته بودند. امام از خدمتكارش خواست كه زودتر گوشتي را كه در تنور بود برايش بياورد. خدمتكار به سرعت آنرا به طرف امام آورد اما ناگهان چنگكي كه در دست داشت، افتاد و به سر يكي از پسران آن حضرت كه زير پلكان بود، خورد و او را كشت امام به خدمتكار كه متحير و نگران شده بود فرمود: «تو آزادي چون عمدا مرتكب اين قتل نشدي» و آنگاه خود به كار كفن و دفن فرزندش پرداخت. (عوالم العلوم ، ج 18 ، ص199)
آنچه گفته شد نمونههايي از اخلاق والاي امام در برخورد با موالي بود. شيوه بنده آزاد كردن امام نيز شيوهاي بسيار متمايز بود كه تاريخ آن را با شكوه و شگفتي روايت ميكند. ابن طاووس در كتاب «شهر رمضان» كه معروف به «اقبال الاعمال» است از امام صادق (ع) نقل كرده است كه فرمود: وقتي ماه رمضان فرا ميرسيد، علي بن الحسين هيچ يك از غلامان و كنيزانش را توبيخ نميكرد، و چنانچه بنده اي مرتكب خطا و گناه ميشد آن گناه را پيش خود يادداشت ميكرد و فلان غلام اين گناه را در روز فلان انجام داد و يا فلان كنيز اين گناه را مرتكب شد. تا اينكه شب آخر ماه مبارك فرا ميرسيد، امام همه را به گرد خود جمع ميكرد و يادداشتهاي خود را بيرون ميآورد. سپس ميفرمود: فلاني تو چنين و چنان كردي اما من تو را تاديب نكردم و آيا به خاطر ميآوري؟ بنده ميگفت: آري به ياد دارم اي فرزند رسول خدا. امام به همين ترتيب تمام بندگانش را باز خواست ميكرد و از آنان اقرار ميگرفت، سپس خود در ميانشان ميايستاد و ميگفت: بانك برآريد و بگوييد:
«اي علي بن الحسين، پروردگارت تمام اعمال تو را گردآورده همچنان كه تو تمام اعمال ما را گرد آوردهاي. نزد او كتابي است كه به حق بر تو سخن ميگويد و هيچ كوچك و بزرگي را فرو گذار نكرده، جز آنكه تمام آنها را گردآورده است. و تو هر آنچه را كه كردهاي نزد او حاضر مييابي چنان كه ما تمام آنچه را كه كردهايم نزد تو حاضر ميبينيم. پس عفو كن و بگذر تا خداوند تو را ببخشايد و از تو بگذرد. كه او ميفرمايد: پس ببخشاييد و چشم بپوشيد. آيا دوست نداريد كه خداوند (گناهانتان را) براي شما بيامرزد»؟! امامسجاد (ع) اين سخنان را ميگفت و به آنان تلقين ميكرد و خدمتكارانش با آن حضرت همصدا ميشدند. اما در ميان آنان ميايستاد و ميگريست و ميگفت:
«پروردگارا! تو ما را فرمودي كه از كساني كه به ما ستم كردهاند، بگذريم و ما كساني را كه در حق ما ستم كرده بودند، بخشيديم چنان كه تو خود به ما فرموده بودي پس از ما بگذر كه تو، به عفو و بخشش از ما و ماموران سزاوارتري. معبودا كرم كردي. پس مرا مورد اكرام قرار ده چون من با درخواست از تو به خير و نيكي دست يافتم پس مرا با بهرهمندان از خودت در آميز. اي كريم!».
سپس به خدمتكارانش روي ميكرد و ميگفت: من شما را بخشيدم پس آيا شما هم از بديهاي من در گذشتيد؟ همانا من فرمانروايي بد، پست، ستمگر و تحت فرمان پادشاهي كريم، بخشنده، دادگر، نيكي كننده و نعمت دهنده هستم.
غلامان و كنيزان ميگفتند: سرورا! ما از تو گذشتيم حال آنكه تو هيچ بدي در حق ما مرتكب نشدي. آنگاه امام سجاد به آنان ميفرمود: بگوييد خداوندا از علي بنالحسين بگذر چنان كه او از ما گذشت. و او را از آتش رهايي بخش چنان كه او ما را از بندگي رهانيد.
غلامان اين سخنان را تكرار ميكردند و امامسجاد (ع) ميفرمود:
«آمين ربالعالمين. برويد كه شما را عفو كردم و آزادتان ساختم به اين اميد كه من نيز مورد بخشش قرار گيرم و آزاد شوم». پس چون روز عيد فطر فرا ميرسيد، به آنان انعامهايي ميداد كه ايشان را مصون ميداشت و از آنچه مردمان داشتند، بي نياز ميساخت.
هر ساله در آخرين شب ماه رمضان، بيست بنده يا اندكي كم و زياد آزاد ميكرد و ميفرمود: خداوند متعال در هر شب از ماه رمضان، هنگام افطار هفتاد هزار دوزخي را از آتش ميرهاند. چون آخرين شب ماه رمضان فرا رسد، حضرتسجاد (ع) به همان تعداد كه در طول ماه آزاد كرده بود، بنده آزاد ميكند و ميفرمود: «من دوست دارم كه خداوند مرا ببيند كه در خانهام در سراي دنيا بندهها را آزاد ميكنم، به اين اميد كه او هم مرا از دوزخ برهاند».
هيچ خدمتكاري را بيش از يك سال به كار نميگرفت. وقتي بندههايي را در آغاز يا ميانه سال ميخريد، با فرا رسيدن شب عيد فطر آنها را آزاد ميساخت. و به جاي آنها غلامهاي ديگري به خدمت ميگرفت و سپس آنها را هم آزاد ميكرد. شيوه آن حضرت تا هنگام شهادت اين چنين بود. امام سياهان را بي آنكه به آنها نيازي داشته باشد، ميخريد و با خود به عرفات ميآورد و بديشان كار خود را روا ميكرد و چون كارش با آنها تمام ميشد دستور ميداد كه آنها را آزاد كنند و بديشان انعام و مال دهند. (عوالم العلوم ، ج 18 ، ص199)
به جهت ترویج فرهنگ اسلامی و معرفتی ، استفاده از کلیه ابزارها ، قالبها ، مقالات و محتویات چندرسانه ای (صدا و تصویر) به جز برای موارد تجاری بلامانع است .
کپی برداری و حذف کپی رایت از آواتارها، ابزارهای وبلاگی (کد و گرافیک) و قالبهای پایگاه جامع عاشورا شرعا حرام و قابل پیگرد قضایی است.
Copyright © 2014 / 1393 Ashoora.ir
چند نکته:
• نظرات شما پس از بررسی و بازبینی توسط گروه مدیریت برای نمایش در سایت منتشر خواهد شد.
• نظرات تکراری و تبلیغاتی(به جز وبلاگ ها) تائید نمی شوند و امتیازی هم به آنها تعلق نخواهد گرفت.
• در صورتی که نظر شما نیاز به پاسخ دارد، پاسخ خود را در ذیل همان موضوع دنبال فرمایید.