شنای ناتمام
عیسی، نوجوانی متدین و متعهد بود. همیشه قرآن کوچکی در جیب بغلش بود. هر جا فرصتی به دست می آورد، مشغول خواندن قرآن می شد و به دیگران نیز قرآن خواندن را آموزش می داد.
یک روز در هوای گرم و خفقان آور آبادان نشسته بودیم که بچه ها پیشنهاد آب تنی دادند. با بچه ها رفتیم کنار رودخانه. بعضی ها به قصد آب تنی وارد آب شدند و بعضی مثل من به نشستن کنار رودخانه و تماشای نشاط و شادی بچه ها اکتفا کردند. عیسی قرآن کوچکش را به من داد و گفت:
مراقبش باش تا من برگردم!
قرآن را گرفتم و به تماشای آب تنی کردن بچه ها پرداختم. دقایقی نگذشته بود که صدای سوت خمپاره بچه ها را وحشت زده از آب بیرون کشید، اما عیسی هرگز از آب بیرون نیامد و همان جا شهید شد.
قرآن کوچک عیسی تنها چیزی است که از زمان جنگ برایم به یادگار مانده و من تمام این سال ها سعی کرده ام امانت دار خوبی باشم، خواندن این قرآن کوچک جیبی چنان آرامشی به من می دهد که قابل وصف نیست.
به جهت ترویج فرهنگ اسلامی و معرفتی ، استفاده از کلیه ابزارها ، قالبها ، مقالات و محتویات چندرسانه ای (صدا و تصویر) به جز برای موارد تجاری بلامانع است .
کپی برداری و حذف کپی رایت از آواتارها، ابزارهای وبلاگی (کد و گرافیک) و قالبهای پایگاه جامع عاشورا شرعا حرام و قابل پیگرد قضایی است.
Copyright © 2014 / 1393 Ashoora.ir
چند نکته:
• نظرات شما پس از بررسی و بازبینی توسط گروه مدیریت برای نمایش در سایت منتشر خواهد شد.
• نظرات تکراری و تبلیغاتی(به جز وبلاگ ها) تائید نمی شوند و امتیازی هم به آنها تعلق نخواهد گرفت.
• در صورتی که نظر شما نیاز به پاسخ دارد، پاسخ خود را در ذیل همان موضوع دنبال فرمایید.