شربت خورون!
اومد گفت: «برو سنگر تدارکات يه شيشه آبليمو بگير بيا»
گفتم: «شربت خورونه؟»
گفت: «آره بدو!»
از سنگر زدم بيرون هنوز چند قدمي نرفته بودم که صداي گلوله توپ هاي دور برد رو شنيدم. دو تاش خورد تو مقر گرد و خارک که تموم شد نگاه کردم ديدم سنگر ما خراب شده.
آمبولانس بالا و پايين مي پريد و سر من مي خورد به سقف. گفتم:
«جون من راستشو بگو. چرا منو فرستادي دنبال نخود سياه!»
از لاي باندهايي که دور سر و صورتش بسته بودن لبخندش را ديدم به زور گفت:
«ديشب خواب ديدم سنگرمو رو مي زنن. احتياط کردم. گفتم تو اونجا نباشي بهتره!»
به جهت ترویج فرهنگ اسلامی و معرفتی ، استفاده از کلیه ابزارها ، قالبها ، مقالات و محتویات چندرسانه ای (صدا و تصویر) به جز برای موارد تجاری بلامانع است .
کپی برداری و حذف کپی رایت از آواتارها، ابزارهای وبلاگی (کد و گرافیک) و قالبهای پایگاه جامع عاشورا شرعا حرام و قابل پیگرد قضایی است.
Copyright © 2014 / 1393 Ashoora.ir
چند نکته:
• نظرات شما پس از بررسی و بازبینی توسط گروه مدیریت برای نمایش در سایت منتشر خواهد شد.
• نظرات تکراری و تبلیغاتی(به جز وبلاگ ها) تائید نمی شوند و امتیازی هم به آنها تعلق نخواهد گرفت.
• در صورتی که نظر شما نیاز به پاسخ دارد، پاسخ خود را در ذیل همان موضوع دنبال فرمایید.