برادر کوچکش مجروح شد. در رشت بستري اش کردند.
موقع ملاقات با آن همه درد گفت: «احمد! برات يه دختر پيدا کردم.» رفتند خانه شان حرف زدند.
قرار گذاشتند جمعه ي بعد آنها بيايند اصفهان، خطبه ي عقد را بخوانند. همه منتظر بودند. احمد گفت: «نمي آيند. يعني من گفتم نيايند.»
تعجب کرديم؛ پرسيديم: چرا؟
گفت: «آخر تماس گرفتند شرط عقد گذاشتند؛ نرفتن من به جبهه.»
«بسم رب الشهداء و الصالحين
وصيت نامه و يا بهتر بگويم؛ کارت عروسي.
عزيزان! در خانه ي خيلي ها براي پيدا کردن همسر آينده تان رفته ايد، اما خود آن خانه را پيدا کردم. ابدي، نوراني، داراي صاحبي بخشنده و مهربان. مهريه اش البته پرارزش است. اما در برابر او ارزشي ندارد. عروس من شهادت است.»
شهيد که شد، متن وصيت نامه اش را براي همه فرستادند تا همه در مراسم عروسي شرکت کنند.
مراسم باشکوهي بود.
به جهت ترویج فرهنگ اسلامی و معرفتی ، استفاده از کلیه ابزارها ، قالبها ، مقالات و محتویات چندرسانه ای (صدا و تصویر) به جز برای موارد تجاری بلامانع است .
کپی برداری و حذف کپی رایت از آواتارها، ابزارهای وبلاگی (کد و گرافیک) و قالبهای پایگاه جامع عاشورا شرعا حرام و قابل پیگرد قضایی است.
Copyright © 2014 / 1393 Ashoora.ir
چند نکته:
• نظرات شما پس از بررسی و بازبینی توسط گروه مدیریت برای نمایش در سایت منتشر خواهد شد.
• نظرات تکراری و تبلیغاتی(به جز وبلاگ ها) تائید نمی شوند و امتیازی هم به آنها تعلق نخواهد گرفت.
• در صورتی که نظر شما نیاز به پاسخ دارد، پاسخ خود را در ذیل همان موضوع دنبال فرمایید.