قلوه سنگ
اولين غذايي که بعد از عروسي مان پختم استانبولي بود. از مادرم تلفني پرسيدم، شد سوپ. آبش زياد بود. کاسه کاسه کردم گذاشتم سر سفره. منوچهر مي خورد و به به و چه چه مي کرد؛ اما خودم رغبت نکردم بخورم.
روز بعد گوشت قلقلي درست کردم؛ شده بود عين قلوه سنگ. منوچهر با آن تيله بازي مي کرد.
مي گفت: «چشمم کور و دنده ام نرم، تا خانم آشپزي ياد بگيرند، هر چه درست کنند مي خوريم، حتي قلوه سنگ.»
مي خورد و به من مي گفت: «دانه دانه بپز، يک کم دقت کن تا ياد بگيري.»
به جهت ترویج فرهنگ اسلامی و معرفتی ، استفاده از کلیه ابزارها ، قالبها ، مقالات و محتویات چندرسانه ای (صدا و تصویر) به جز برای موارد تجاری بلامانع است .
کپی برداری و حذف کپی رایت از آواتارها، ابزارهای وبلاگی (کد و گرافیک) و قالبهای پایگاه جامع عاشورا شرعا حرام و قابل پیگرد قضایی است.
Copyright © 2014 / 1393 Ashoora.ir
چند نکته:
• نظرات شما پس از بررسی و بازبینی توسط گروه مدیریت برای نمایش در سایت منتشر خواهد شد.
• نظرات تکراری و تبلیغاتی(به جز وبلاگ ها) تائید نمی شوند و امتیازی هم به آنها تعلق نخواهد گرفت.
• در صورتی که نظر شما نیاز به پاسخ دارد، پاسخ خود را در ذیل همان موضوع دنبال فرمایید.