منطقه که بود مدت ها مي شد من و بچه ها نمي ديديمش. حسابي دلم مي گرفت. مي گفتم: «تو اصلاً مي خواستي اين کاره بشوي، چرا آمدي مرا گرفتي؟!»
مي گفت: «پس ما بايد بي زن مي مانديم؟»
مي گفتم: نه اگر سر تو نخواهم نق بزنم، پس بايد سر چه کسي نق بزنم؟»
مي گفت: «اشکالي ندارد، ولي کاري نکن اجر زحمت هايت را کم کني. اصلاً پشت پرده ي همه ي اين کارهاي من، بودن توست که قدم هاي مرا محکم مي کند.»
نمي گذاشت اخمم باقي بماند. روش هميشگي اش بود. کاري مي کرد که بخندم؛ آن وقت همه ي مشکلاتم تمام مي شد.
به جهت ترویج فرهنگ اسلامی و معرفتی ، استفاده از کلیه ابزارها ، قالبها ، مقالات و محتویات چندرسانه ای (صدا و تصویر) به جز برای موارد تجاری بلامانع است .
کپی برداری و حذف کپی رایت از آواتارها، ابزارهای وبلاگی (کد و گرافیک) و قالبهای پایگاه جامع عاشورا شرعا حرام و قابل پیگرد قضایی است.
Copyright © 2014 / 1393 Ashoora.ir
چند نکته:
• نظرات شما پس از بررسی و بازبینی توسط گروه مدیریت برای نمایش در سایت منتشر خواهد شد.
• نظرات تکراری و تبلیغاتی(به جز وبلاگ ها) تائید نمی شوند و امتیازی هم به آنها تعلق نخواهد گرفت.
• در صورتی که نظر شما نیاز به پاسخ دارد، پاسخ خود را در ذیل همان موضوع دنبال فرمایید.