رسم و رسومات
سادگي و آسان گيري اسماعيل از همان روز اول معلوم شد.
خودش تنهايي راه افتاده بود مثلاً براي خريد. جلوي ويترين مغازه ي طلافروشي از حلقه اي خوشش آمده بود. مغازه دار حلقه را داده بود تا نگاهش کند. اسماعيل پول حلقه را داده بود و همين طوري گذاشته بود توي جيبش. مغازه دار تعجب کرده و رو به او گفته بود: «مگر حلقه را براي عقد نمي خواهي؟»
- بله!
طلافروش گفته بود: «تنها آمده اي حلقه بخري؛ حالا همين طوري ميندازي توي جيبت. اين طوري که نمي شود، جعبه اي، کادويي ...»
خيلي خجالت کشيده بود که تا حالا فرصت نکرده اين رسم و رسومات را ياد بگيرد.
به جهت ترویج فرهنگ اسلامی و معرفتی ، استفاده از کلیه ابزارها ، قالبها ، مقالات و محتویات چندرسانه ای (صدا و تصویر) به جز برای موارد تجاری بلامانع است .
کپی برداری و حذف کپی رایت از آواتارها، ابزارهای وبلاگی (کد و گرافیک) و قالبهای پایگاه جامع عاشورا شرعا حرام و قابل پیگرد قضایی است.
Copyright © 2014 / 1393 Ashoora.ir
چند نکته:
• نظرات شما پس از بررسی و بازبینی توسط گروه مدیریت برای نمایش در سایت منتشر خواهد شد.
• نظرات تکراری و تبلیغاتی(به جز وبلاگ ها) تائید نمی شوند و امتیازی هم به آنها تعلق نخواهد گرفت.
• در صورتی که نظر شما نیاز به پاسخ دارد، پاسخ خود را در ذیل همان موضوع دنبال فرمایید.