حاج شيخ مرتضي آشتياني رضوان الله تعالي
عليه فرمود:
كه حجة الاسلام حاج ميرزا حسين خليلي طهراني
اعلي الله مقاله فرمود:
خبر داد ما را شيخ جليل و رفيق نبيل كه با همديگر سر درس صاحب جواهر رضوان الله
تعالي عليه حاضر مي شديم .
يكي از تجار كه رئيس خانواده الكبّه بود،
پسر جوان و خوش صورت و مؤ دبي داشت ، والده اش علوّيه محترمه همين يك پسر را
داشتند كه اين هم مريض مي شود، بقدري مرضش سخت مي شود كه به حال مرگ و احتضار مي
افتد. چشم و پاي او را مي بندند.
پدرش از اندرون خانه به بيرون مي رود، و به سر و سينه مي زند مادر علويه اش به حرم
مطهر حضرت ابوالفضل العباس (ع ) مشرف مي شود و از كليددار آن آستان خواهش و تمنا
مي كند كه اجازه دهد شب را تا صبح توي حرم بماند.
كليددار اول قبول نمي كند، ولي وقتي خودش را معرفي مي كند و مي گويد:
پسرم محتضر است و چاره اي جز توسل به ساحت مقدس حضرت باب الحوائج ندارم
كليددار قبول مي كند و به مستخدمين دستور مي دهد كه علويه را درحرم شب
بيتوته كند.
شيخ جليل فرمود:
بنده همان شب به كربلا مشرف شدم و اصلاً خبر از تاجر و مرض پسرش اطلاع نداشتم ،
همان شب كه بخواب رفتم ، در عالم خواب به حرم مطهر حضرت سيدالشهداء (ع) مشرف شدم و
از طرف مرقد مطهر حضرت حبيب بن مظاهر(ع ) وارد شدم ، ديدم بالاي سر حرم ، زمين تا
آسمان مملو از ملائكه هاست و در مسجد بالا سر حضرت پيغمبر (ص ) و حضرت اميرالمؤ
منين علي (ع) روي تخت نشسته اند.
در همان موقع ملكي خدمت حضرت آمده فرمود:
پاورقي
1- الوقايع و الحوادث ، 3/42
به جهت ترویج فرهنگ اسلامی و معرفتی ، استفاده از کلیه ابزارها ، قالبها ، مقالات و محتویات چندرسانه ای (صدا و تصویر) به جز برای موارد تجاری بلامانع است .
کپی برداری و حذف کپی رایت از آواتارها، ابزارهای وبلاگی (کد و گرافیک) و قالبهای پایگاه جامع عاشورا شرعا حرام و قابل پیگرد قضایی است.
Copyright © 2014 / 1393 Ashoora.ir
چند نکته:
• نظرات شما پس از بررسی و بازبینی توسط گروه مدیریت برای نمایش در سایت منتشر خواهد شد.
• نظرات تکراری و تبلیغاتی(به جز وبلاگ ها) تائید نمی شوند و امتیازی هم به آنها تعلق نخواهد گرفت.
• در صورتی که نظر شما نیاز به پاسخ دارد، پاسخ خود را در ذیل همان موضوع دنبال فرمایید.