حضرت امام صادق عليهالسلام دربارهي روا کردن حاجت مؤمن فرموده است:
1- کسي که يکي از خواسته برادر ديني خود را برآورد خداوند عالم در روز قيامت صدهزار خواسته او را برآورد که اولين آنها بهشت است و از جملهي اين پاداشها آن است که خويشان و آشنايان و برادران ديني او را نيز وارد بهشت ميکند به شرط اين که ناصبي نباشند[1] .
2- روا ساختن حاجت مؤمن از آزاد ساختن هزار بنده و بار کردن هزار اسب در راه خدا (فرستادن به جهاد) بهتر است[2] .
3- کسي که براي برآوردن حاجت برادر مؤمن خود کوشش کند مانند اين است که نه هزار سال خدا را عبادت کرده باشد که روزها را به روزهداري و شب را به شب زندهداري بگذراند[3] .
4- به حضرت عيسي بن مريم عليهالسلام دو حرف، به موسي بن عمران عليهالسلام چهار حرف، به حضرت ابراهيم عليهالسلام هشت حرف، به حضرت نوح عليهالسلام پانزده حرف، به حضرت آدم عليهالسلام بيست و پنج حرف، از اسم اعظم عطا شده بود و بدان عمل ميکردند.
خداوند تمام اسامي را به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم تعليم نمود و خداوند هفتاد و سه اسم اعظم دارد که هفتاد و دو اسم آن را به حضرت رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم تعليم نمود و فقط يک اسم باقي مانده است. ما همه آن هفتاد و دو اسم را از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم به ارث برديم[4] .
5- روزي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم با حارثة بن مالک انصاري روبرو شد و پرسيد حالت چه طور است؟ او در پاسخ گفت در حالي هستم که ايمان حقيقي دارم. پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود هر چيزي را حقيقتي است، نشانه حقيقت گفتار تو چيست؟ حارثه عرض کرد اي رسول خدا اشتياق به دنيا ندارم شب را (براي عبادت) بيدارم و روزهاي گرم را روزه ميگيرم و گويا عرش خدا را مينگرم که براي حساب گسترده شده و بهشتيان را در بهشت مينگرم و ناله دوزخيان را در ميان دوزخ ميشنوم. رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: (اين) بندهاي است که خداوند قلبش را نوراني نموده است، بصيرتي که يافتي ثابت و استوار باشد. حارثه عرض کرد اي رسول خدا از پروردگار عالم بخواه که شهادت در رکابت را نصيب من گرداند، پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود خدايا شهادت را به حارثه روزي کن. چند روزي نگذشت که جنگي پيش آمد و حارثه در آن جنگ شرکت نمود و پس از کشتن 9 يا 8 نفر از دشمن به شهادت رسيد[5] .
6- ابوبصير گويد از امام صادق عليهالسلام پرسيدم ماجراي وادي يابس (شنزار) که سورهي عاديات در مورد ستودن قهرمان اسلام که در اين وادي جنگيدند، نازل شد چيست؟ امام صادق عليهالسلام فرمود: اهالي بيابان يابس که دوازده هزار نفر سواره بودند با هم پيوند بستند که همه تا سر حد مرگ پيش روند و محمد صلي الله عليه و آله و سلم و علي عليهالسلام را بکشند.
جبرئيل جريان را به رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم اطلاع داد و رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم نخست ابوبکر و سپس عمر را با سپاهي به سوي آنها فرستاد ولي آنها بينتيجه بازگشتند.
پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم اين بار علي عليهالسلام را با چهار هزار نفر از مهاجر و انصار به سوي وادي يابس رهسپار نمود.
به دشمن خبر رسيد که سپاه اسلام به فرماندهي علي عليهالسلام روانه ميدان هستند، دويست نفر از مردان مسلح دشمن به ميدان تاختند و گفتند شما کيستيد و از کجا آمدهايد و چه تصميم داريد؟ علي عليهالسلام در پاسخ فرمود: منم علي بن ابيطالب پسر عموي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و برادر او و فرستاده او به سوي شما هستم، شما را به يکتائي خدا و بندگي و رسالت محمد صلي الله عليه و آله و سلم دعوت ميکنم، اگر ايمان بياوريد در نفع و ضرر شريک مسلمين هستيد.
آنها گفتند سخن تو را شنيديم آمادهي جنگ باش و بدان که ما تو و اصحاب تو را خواهيم کشت.
علي عليهالسلام به آنها فرمود: واي بر شما مرا به بسياري جمعيت خود و پيوند خود تهديد ميکنيد؟! بدانيد ما از خدا و فرشتگان و مسلمانان بر ضد شما کمک ميجوئيم و لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم.
دشمن به پايگاههاي خود بازگشت و مستقر شد. علي عليهالسلام نيز همراه اصحاب به پايگاه خود رفتند و مستقر شدند. حضرت علي عليهالسلام دستور داد مسلمانان در آماده باش کامل براي حمله صبحگاهي به سر برند. با دميدن سحر علي عليهالسلام با اصحاب خود نماز خواند سپس به سوي دشمن حمله نمود و آن چنان آنها را غافلگير کرد که تا هنگام درگيري نميفهميدند که مسلمين چطور بر آنها دست يافتند. هنور دنباله سپاه اسلام نرسيده بود که پيشتازان اسلام، دشمن را به هلاکت رساندند و علي عليهالسلام شخصا هفت نفر از دلاوران پيشتاز دشمن را از پاي در آورد، در نتيجه زنان و کودکان اسير شدند و اموالشان به دست مسلمين افتاد.
جبرئيل پيروزي علي عليهالسلام و سپاه اسلام را به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم خبر داد. آن حضرت به منبر رفت و پس از حمد و ثناي الهي مردم را از فتح مسلمين با خبر کرد و به آنها اطلاع داد که تنها دو نفر از مسلمين به شهادت رسيدهاند.
پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و همه مسلمين از مدينه بيرون آمدند و به استقبال علي عليهالسلام شتافتند و در يک فرسخي مدينه با سپاه علي عليهالسلام روبرو شدند. حضرت علي عليهالسلام هنگامي که پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را ديد از مرکب پياده شد، پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم نيز از مرکب پياده شد و بين دو چشم علي عليهالسلام را بوسيد و مسلمانان استقبال کننده نيز مانند پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم از مقام علي عليهالسلام تجليل کردند و غنائم جنگي و اسيران و اموال دشمن که به دست مسلمين رسيده بود مورد تماشاي مسلمين قرار گرفت.
جبرئيل امين نازل شد و سورهي عاديات را به ميمنت اين پيروزي نازل کرد و اشک شوق از چشمان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم سرازير شد[6] .
در روايت ديگر آمده: سوره عاديات وقتي نازل شد که هنوز سربازان اسلام به مدينه بازنگشته بودند. رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم آن روز براي نماز صبح اين سوره را تلاوت فرمود. بعد از نماز اصحاب عرض کردند اين چه سورهاي است که تا به حال نشنيده بوديم؟ فرمود: علي عليهالسلام بر دشمنان پيروز شد و جبرئيل ديشب با آوردن اين سوره به من بشارت داد. چند روز بعد علي عليهالسلام به مدينه وارد شد.
7- روزي ابوحنيفه، امام صادق عليهالسلام را ديد که بر عصايي تکيه داده. عرض کرد اي پسر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم سن و سالت به حدي نرسيده که عصا به دست گيري.
امام صادق عليهالسلام فرمود: آري ولي اين عصا، عصاي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم است، خواستم به آن تبرک جويم. ابوحنيفه به پيش آمد تا ان عصا را ببوسد. امام صادق عليهالسلام از بوسيدن او جلوگيري کرد و دستش را جلو آورد و به او فرمود سوگند به خدا تو ميداني که پوست و موي و دستم، پوست و موي و دست رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم است، آن را نميبوسي ولي ميخواهي عصايش را ببوسي![7] .
پی نوشت ها:
[1] اصول کافي، ج 2، ص 193.
[2] همان؛ بحار، ج 71، ص 339.
[3] همان، ص 315.
[4] بوستان ولايت، ج 1، ص 103، اقتباس از کافي، ج 1، ص 283.
[5] اصول کافي، ج 1، ص 54.
[6] بحار، ج 21، ص 66؛ ارشاد مفيد، ص 84.
[7] همان، ص 28.