در ايام حکومت سيد صالحان، اميرمؤمنان علي عليهالسلام عدهاي از رؤسا ميخواستند براي کاري به حضور ايشان برسند. ابنعباس [1] با عجله نزد آن حضرت آمد و عرض کرد: يا اميرمؤمنان، عدهاي از رؤسا قصد شرفيابي به حضور شما را دارند. حضرت که وضع ابنعباس را ديد، در حالي که کفشهايش را وصله ميزد، در وصف حکومت و بيارزشي آن فرمود: «و الله لهي احب الي من امرتکم الا أن أقيم حقا أو أدفع باطلا [2] ؛ به خدا سوگند اين کفشهاي کهنه از امارت و رياست بر شما، نزد من عزيزتر است مگر آنکه حقي را بستانم و باطلي را از بين ببرم». آن حضرت زماني اين جمله را بر زبان آورد که رئيس بزرگترين و مهمترين حکومت روي کرهي زمين بود. چنين چيزي در تاريخ کم نظير است.
آن بزرگوار کسي است که در رأس بزرگترين و پر جمعيتترين حکومت روي کرهي زمين قرار دارد و در عين حال مشغول پينه زدن کفشهايي است که از ليف خرما درست کرده است.
مسلمانان، در آن زمان ثروتمندترين افراد روي زمين بودند و حرير، طلا، نقره، خانههاي مجلل، غلام و کنيز داشتند.
اين يکي از مصاديق «الصالحون قبلکم» ميباشد. انسان بايد به جايي برسد که رياست، مقام و ثروت، او را دگرگون نکند و نلغزاند.
بايد رياست در نفس انسان بيارزش شود، و اين کار ممکن است؛ زيرا اگر ممکن نبود به شيعيان توصيه نميشد. در باب اعمالي که انجام دادن آنها براي انسانهاي معمولي سخت است، حضرت علي عليهالسلام ميفرمايد: «ألا و انکم لا تقدرون علي ذلک [3] ؛ البته شما را ياراي آن نيست که چنين کنيد.»
اين يک واقعيت است. البته حضرت امير خصوصياتي داشت که کسب آنها براي انسان عادي محال است. در تاريخ کدام زاهد وجود دارد که فقط يک دست لباس داشته باشد؟ حضرت خود ميفرمايد:؛ ان امامکم قد اکتفي من دنياه بطمريه [4] و من طعمه بقرصيه [5] ؛ پيشواي شما از دنياي خود به دو جامه کهنه و از خوراکش به دو قرص نان اکتفا کرده است».
آيا کسي وجود دارد که همچون حضرت توان تهيه غذاهاي فراوان داشته باشد، اما فقط نان خالي بخورد، و همهي اموال خود را ببخشد و با اين که ميتواند لباسهاي گران قيمت تهيه کند فقط به دو کهنه جامه اکتفا کند؟
به شخصي گفتند: چرا امام جماعت نميشوي؟ گفت: من وقتي نماز جماعت ميخوانم که نمازم در خانه با نمازم در مسجد فرقي نداشته باشد. اما هنوز نتوانستهام در خود چنين حالتي ايجاد نمايم. البته نماز جماعت کار خوب و پسنديدهاي است و اقامهي آن بسيار لازم است، اما گاهي اوقات يک مزاحم پيدا مي کند و آن چيزي جز غرور نيست. واضح است که داشتن حضور قلب و نيت سالم در نماز از به جماعت خواندن آن مهمتر است.
انسان بايد سعي کند با تلقين به خود، خواهشهاي نفس را کاهي دهد. درخت را يک دفعه نميتوان از جا کند، اما کم کم و با مرور زمان ميشود آن را از ريشه درآورد. حضرت اميرمؤمنان علي عليهالسلام ميفرمايند: «خادع نفسک [6] ؛ [همان طور که نفس تو را فريب ميدهد] تو نيز او را فريب ده». بايد اين گونه پيش رفت، تا حب رياست که در خون و پوست و گوشت انسانها ريشه دوانده، کم کم ضعيف گردد.
عايشه دختر ابوبکر بسيار به پدرش شبيه بود و هيچ وقت اظهار ضعف نميکرد، مگر در جنگ جمل و در مقابل اميرمؤمنان. قدرت معنوي مولاي متقيان به حدي بود که چنين فردي که هيچ وقت اظهار ضعف نکرده بود، در آن جا به ضعف و زبوني خود اعتراف نمود.
پس از جنگ جمل، فاتح جنگ که خليفهي مسلمانان و امام مؤمنان بود در تأسي به رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم که روز فتح مکه به سران مشرکان فرمود: «اذهبوا فأنتم الطلقاء؛ برويد که شما آزاد شدگانيد» نه کسي را اعدام کرد و نه کسي را حبس نمود. عايشه با اين که اميرمؤمنان عليهالسلام را خوب ميشناخت و ميدانست هيچ خطري متوجه او نيست، به ضعف و زبوني خويش اعتراف کرد. آري، اميرمؤمنان داراي چنين قدرت و صلابتي بود. علي عليهالسلام ميفرمايد: «و الله ما کتمت و شمة و لا کذبت کذبة [7] ؛ به خدا سوگند که هيچ سخني را پنهان نداشتم و حتي يک دروغ هم نگفتهام». شيعيان معتقدند که امامان معصومند و علي عليهالسلام در رأس ائمه آنها قرار دارد، اما مسيحيان و يهوديان نيز گفتهاند که علي حتي يک دروغ هم نگفته است. آيا در مقابل چنين شخصيتي نبايد کمال فروتني را به خرج داد؟ آيا نبايد رفتار او را سرلوحهي اعمال خود قرار داد؟
مسئله ديگري که بايد مواظب آسيبهاي آن بود و تا جايي که ممکن است از آن دوري کرد، مسئله پول است. توجه به آفتهاي پول براي همه، خصوصا براي اهل علم مهم است.
سمرة بن جندب [8] شخصي بود که چهارصد هزار درهم از معاويه گرفت تا يک روايت جعل کند. واي به حال آنان که براي يکي دو درهم دين خود را ميفروشند.
پی نوشت ها:
[1] عبدالله بن عباس بن مطلب بن هاشم، (سه سال قبل از هجرت - 68 ق) معروف به ابنعباس، از اکابر صحابهي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و از شاگردان خاص اميرمؤمنان بود و رسول خدا بارها در حق او دعا کرد.
[2] نهجالبلاغه، خطبه 33؛ بحارالانوار، ج 32، ص 76.
[3] نهجالبلاغه، نامه 45.
[4] طمرين به لباس دو تکهاي ميشود که يک تکهي آن از شانه تا کمر را ميپوشاند و نصف ديگر آن از کمر تا ساق پاها را ميپوشاند. مطمار به ژندهپوش گفته ميشود.
[5] نهجالبلاغه، نامه 45.
[6] همان، نامه 69.
[7] همان، خطبه 16.
[8] سمرة بن جندب (م: 60 ق) از جنايتکاران عصر بنياميه است. بسياري از مفسران شأن نزول آيهي «و من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رءوف بالعباد (بقره 207) «را حادثهي ليلة المبيت ميدانند و برآنند که آيه در شأن حضرت علي عليهالسلام و جانفشاني ايشان در شب هجرت رسول خدا نازل شده اما سمرة بن جندب با گرفتن چهارصد هزار درهم حاضر شد که نزول اين آيه را دربارهي حضرت علي عليهالسلام انکار کند و در مجمعي عمومي بگويد که آيه درباره عبدالرحمان بن ملجم نازل شده است. وي نه تنها نزول آيه را دربارهي علي عليهالسلام انکار کرد، بلکه آيهي ديگري را که دربارهي منافقان است مربوط به علي عليهالسلام دانست. آيه ياد شده اين است: «و من الناس من يعجبک قوله في الحيوة الدنيا و يشهد الله علي ما في قلبه و هو ألد الخصام (بقره 204)؛ و از ميان مردم کسي است که در زندگي اين دنيا سخنش تو را به تعجب وا ميدارد، و خدا را بر آنچه در دل دارد گواه ميگيرد، و حال آنکه او سختترين دشمنان است.» آن ملعون در دوران استانداري «زياد» در عراق، فرماندار بصره بود و به سبب دشمني با خاندان پيامبر، هشت هزار نفر را به جرم ولايت و دوستي با حضرت علي عليهالسلام کشت. وقتي زياد از او بازجويي کرد که چرا و به چه جرئتي اين همه آدم را کشته است و هيچ تصور نکرد در ميان آنان بيگناهي باشد، با کمال بيشرمي پاسخ داد: «لو قتلت مثلهم ما خشيت؛ من از کشتن دو برابر آنان نيز باکي نداشتم.» (شرح نهجالبلاغه ابن ابيالحديد، ج 4، ص 73؛ تاريخ طبري، ج 2، حوادث سال پنجاهم هجري).