در روايات متعددي آمده است که: اگر کسي را يافتيد که نياز عالم آخرت شما را با خود به آن جا ببرد و در آن جا به شما باز گرداند فورا احتياج او را برآورده کنيد. زاد و توشه و نياز آخرت چيزي جز خوش اخلاقي، صدقه دادن، خيرات کردن، منبر رفتن، تدريس کردن، هديه دادن، خدمت به خلق و برآوردن حاجت ديگران نيست. پول در دنيا خيلي کارها ميکند، و براي پولدارها نوعي خوشي است؛ چرا که به هنگام گرفتاري و احتياج، ديگر لازم نيست به اين و آن رو بيندازند و پول قرض کنند. پس پول داشتن در دنيا يک امتياز است. عقل اين مطلب را قبول دارد و کاملا منطقي است. اما بايد به نفس قبولاند که وقتي کار خيري براي ديگران انجام ميشود، در واقع مانند آن است که فاعل آن خير براي خودش پول جمع ميکند و بودجه آخرت خود را تأمين ميکند، پس اگر در دنيا گره از کار کسي گشود و مشکلي را حل کرد، در آخرت صدها گره از کارهايش باز ميشود. اين است معناي احسان به خويشتن، نه اين که انسان خوب بخورد، يا راحت بخوابد. از دنيا و پول فقط آنچه صرف آخرت و خدمت به خلق خدا ميشود ارزش دارد و بقيهاش ضرر است.
در کتابهاي قديمي آمده است که شخصي با سوزاندن اسکناس آب سماوري را جوش ميآورد. اين کار، کار جاهلانه و بيارزشي است که حکايت از بيعقلي شخص دارد؛ چرا که با آن پولهايي که سوزانده دو استکان چاي نصيبش شده است و حال آن که ميتوانست با مقدار اندکي از آن پولها ميليونها استکان چاي بنوشد. عمري که، صرف خوش گذراني ميشود حکايت همان اسکناسهايي است که براي به جوش آمدن سماور مصرف ميشود. از تمام عمر فقط لحظاتي ارزش دارد که صرف تأمين آخرت گردد و با آن مايحتاج جهان ديگر فراهم شود و بقيهاش تباه کردن سرمايه گرانبهاي عمر و جواني است. تلف کردن عمر هيچ فرقي با سوزاندن اسکناس نميکند، بلکه ضرر تلف شدن عمر بيشتر است، چرا که با سرمايهي عمر ميتوان آخرت را آباد کرد و صرف عمر در عياشي و خوش گذراني نابود کردن پربهاترين سرمايه در راههاي بيارزش است. کسي که سرمايه عمر و جواني خود را بر باد ميدهد از کسي که پول خود را هيزم سماور ميکند به مراتب بيخردتر است.
«و أحسنوا الي أنفسکم ما استطعتم» استطاعت يعني توانستن، يک شرط عقلي است، نه شرعي. فرض کنيم شخصي يکي از نزديکانش مريض شده و پولي براي مداواي او نداشته باشد. آن شخص ميتوانسته پولي از کسي قرض کند و مريض خود را نجات دهد، اما اين کار را نکرده و بيمار او در گذشته است. اگر از او بپرسند: آيا نميتوانستي پول قرض کني و با آن مريض خود را مداوا نمايي؟ در جواب خواهد گفت: چرا ميتوانستم. اين معناي استطاعت است. کسي که براي امرار معاش خود کاسبي ميکند اگر يک روز اصلا کاسبي نکند و به خانه بيايد، به اهل و عيال خود بگويد: من امروز کاسبي نکردهام، در نتيجه شما هم غذايي براي خوردن نداريد، آيا اين جمله پذيرفتني است؟ آيا عقلاي عالم چنين سخني را قبول خواهند کرد؟
معصومين عليهمالسلام از ما خواستهاند با استطاعتي که داريم آخرت خويش را آباد کنيم.