و اعلموا ان الاسلام هو التسليم و التسليم هو الاسلام، فمن سلم فقد اسلم، و من لم يسلم فلا اسلام له [1] ؛ و بدانيد که اسلام يعني تسليم و تسليم يعني اسلام. پس کسي که تسليم شد مسلمان است و آن که تسليم نشد مسلمان نيست.
از نظر ادبي ظاهر کردن ضمير فصل دلالت بر حصر دارد. اگر گفتند: «زيد هو الشاعر»، «هو» که ضمير فصل است حصر را ميرساند [2] در اين قسمت از رساله امام عليهالسلام فرمودهاند: «الاسلام هو التسليم». اگر ميفرمودند: «ان الاسلام التسليم» معنا مشخص بود؛ چرا که اسم و خبر انّ در واقع مبتدا و خبرند. اما با آوردن هو بين اين دو، اسلام منحصر در تسليم شده است؛ يعني عمل به احکام و تعاليم اسلام بدون داشتن تسليم فايدهاي ندارد، و چنين اسلامي، اسلام درست و کامل نيست. در ادامه ميفرمايند: «و التسليم هو الاسلام». اين تکرار براي تأکيد بيشتر است. «فمن سلم فقد اسلم» اين قسمت تأکيد پس از تأکيد است. هر کس تسليم احکام تکويني و تشريعي خدا بود مسلمان است. «و من لم يسلم فلا اسلام له»، آن که تسليم نشد مسلمان نيست.
اسلام منحصر در يک عمل نيست، بلکه اجزا و شرايط و موانع بسياري دارد که همه آنها با همديگر مجموعه اسلام را ميسازند. نماز در اسلام رکن است، اما همه چيز نيست. همين طور روزه و حج رکنند، اما همهي اسلام نيستند. شايد بتوان مجموعهي اسلام را به هواپيما تشبيه کرد. هواپيما براي پرواز نياز به شرايط و اجزاي خاصي دارد و با نبود هر يک از اين اجزا و شرايط، قدرت پرواز نخواهد داشت و اگر با آن وضعيت به پرواز درآيد، سرنشينان آن از بين ميروند. کساني که روز عاشورا فرزند رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را به شهادت رسانيدند، اهل نماز و روزه و حج بودند، و آنها که در جنگ جمل، صفين و نهروان بر علي بن ابيطالب عليهالسلام شوريدند، چه بسا بيش از ديگران به نماز و روزه ميپرداختند.
عياشي ذيل آيهي شريفه: «فلا و ربک لا يؤمنون حتي يحکموک فيما شجر بينهم ثم لا يجدوا في أنفسهم حرجا مما قضيت و يسلموا تسليما [3] ؛ چنين نيست، به پروردگارت قسم که ايمان نميآورند مگر آن که تو را در اختلافات خود داور کنند، سپس از حکمي که کردهاي در دلهايشان احساس ناراحتي نکنند و کاملا سر تسليم فرود آورند». روايتي را از ابيايوب خزاز نقل کرده است که چنين است:
«لو أن قوما عبدوا الله وحده لا شريک له و أقاموا الصلاة و آتوا الزکاة و حجوا البيت و صاموا شهر رمضان، ثم قالوا لشيء صنعه الله أو صنعه رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم ألا صنع خلاف الذي صنع أو وجدوا ذلک في قلوبهم لکانوا بذلک مشرکين [4] ؛ اگر قومي خدا را به يکتايي پرستش کنند و نماز به پا دارند و زکات بپردازند و حج به جا آرند و ماه رمضان را روزه بگيرند ولي نسبت به يکي از کارهايي که خدا و يا رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم انجام دادهاند اعتراض کنند و بگويند: چرا چنين کرده؟ يا در دلشان چنين چيزي باشد به سبب اين اعتراض مشرکند».
مشرک فقط به ملحد گفته نميشود که احکام فقهي ويژهاي دارد و جزو نجاسات شمرده ميشود، بلکه کفر و الحاد فقط يک مرتبه از شرک است و کسي که به يگانگي خدا اعتقاد دارد، اما در عمل خدايان ديگري به نام نفس، پول، زن، فرزند و خانه را ميپرستد و ستايش ميکند، نيز در مرتبهاي از شرک قرار گرفته است. شخصي نزد من آمده بود و ميگفت: خانهاي از فلان کس خريدهام، اما بعد معلوم شد که اين خانه غصبي است و فروشنده نيز فرار کرده. به او گفتم: ميداني که اين فروشنده غاصب بوده؟ گفت: ميدانم. گفتم: پس بايد خانه را به صاحب اصلي برگرداني. مرتب ميگفت: پس پولي که دادهام چه ميشود؟
پی نوشت ها:
[1] متن نامه امام صادق(ع).
[2] مانند سوره مبارکه توحيد: «قل هو الله احد» که در آن احديت در الله منحصر شده است.
[3] نساء، آيه 65.
[4] کافي، ج 1، ص 390.