در روايات فراواني خاندان ائمهعليهم السلام، به پرهيز از قيام قبل از ظهور حضرت مهديعليه السلام توصيه شدهاند. از جمله رواياتي که براي مشروع نبودن تشکيل حکومت در عصر غيبت، مورد استفاده واقع شده، رواياتي است که به ظاهر قيام مسلحانه را پيش از ظهور مهديعليه السلام منع ميکند و تأکيد دارد که اين گونه قيامها به ثمر نميرسد.
روايات ياد شده را شيخ حر عاملي در وسائل الشيعة و محدّث نوري در مستدرک الوسائل گرد آوردهاند.
براي پاسخ به شبهه فوق، به دستهبندي روايات ياد شده ميپردازيم و از هر کدام نمونهاي نقل و سپس آنها را نقد ميکنيم:
يک. برخي از اين روايات، به طور عام، هر نوع قيام و برافراشتن هر پرچمي را پيش از ظهور حضرت حجّتعليه السلام محکوم و پرچمدار آن را طاغوت و يا مشرک معرّفي ميکنند.
امام صادقعليه السلام ميفرمايد: «کُلُّ رايَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِيامِ القائِمِ فَصاحِبُها طاغُوتٌ يُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ»؛ [1] «هر پرچمي پيش از قيام قائم بر افراشته شود، صاحب آن طاغوتي است که در برابر خدا پرستش ميشود».
برافراشتن پرچم، کنايه از اعلان جنگ با نظام حاکم و تلاش براي تأسيس حکومت جديد است. واژه «طاغوت» و جمله «يُعْبَدُ مِنْ دوُنِ اللَّهِ» در اين حديث به خوبي بيانگر آن است که مقصود از «پرچم برافراشته شده پيش از قيام قائم» پرچمي است که در مقابل خدا و رسول و امامعليه السلام برافراشته گردد و برافرازنده در مقابل حکومت خدا، حکومتي تأسيس کند و در پي آن باشد که به خواستههاي خود جامه عمل بپوشاند. بنابراين، نميتوان شخص صالحي که براي حاکميت دين، قيام و اقدام کرده است؛ طاغوت خواند؛ زيرا در اين صورت، چنين پرچمي، نه تنها در مقابل پرچم قائم برافراشته نشده که در مسير و طريق و جهت او خواهد بود.
افزون بر اين، اگر با استناد به اين روايات، هرگونه قيام و نهضتي را محکوم و غير مشروع بدانيم، اين گونه برداشت، با روايتهاي جهاد، امر به معروف و نهي از منکر و نيز با سيره پيامبر و ائمه معصومينعليهم السلام تعارض دارد و در مقام تعارض، بايد از اين روايات صرف نظر کرد.
دو. رواياتي که بيانگر ناکامي و موفق نشدن قيامهاي پيش از قيام مهديعليه السلام است. اين دسته از روايات، در ضمن، به مشروع نبودن تلاش براي ايجاد حکومت اسلامي اشاره دارد؛ زيرا قيامي که بدون ثمر باشد، از ديدگاه عقل و عقلا ناپسند است.
امام سجادعليه السلام ميفرمايد: «وَاللَّهِ لايَخْرُجُ واحِدٌ مِنَّا قَبْلَ خُرُوجِ القائِمِعليه السلام اِلاّ کانَ مَثَلُهُ مَثَلَ فَرْخٍ طارَ مِنْ وَکْرِهِ قَبْلَ اَنْ يَسْتَوِيَ جَناحاهُ فَاَخَذَهُ الصِّبْيانُ فَعَبَثُوا بِهِ»؛ [2] «به خدا سوگند هيچ يک از ما پيش از قيام قائم خروج نميکند؛ مگر اينکه مَثَل او، مانند جوجهاي است که پيش از محکم شدن بالهايش از آشيانه پرواز کرده باشد. در نتيجه کودکان او را گرفته و با او به بازي ميپردازند».
از اين روايت نتيجه گرفتهاند که قيام براي تشکيل حکومت اسلامي، نه تنها بينتيجه است، که گرفتاري و ناراحتي اهل بيتعليهم السلام را نيز در پي دارد. بنابراين بايد از تشکيل حکومت اسلامي، پيش از قيام مهديعليه السلام چشم پوشيد! استناد به اين روايت و مانند آن از جهاتي باطل است:
1. اين روايت در صدد اين نيست که اصل جواز قيام را ردّ کند؛ بلکه پيروزي را نفي ميکنند. اگر نفي جواز کند، قيام امام حسينعليه السلام در برابر يزيد و نيز قيام زيدبن علي و حسين بن علي شهيد فخ و... را محکوم کرده است! با اينکه بدون ترديد، اين قيامها مورد تأييد ائمهعليهم السلام بوده است.
2. عدم پيروزي قيام، دليل بر نفي تکليف به قيام نيست؛ به عنوان نمونه «در جنگ صفين، شايع شد که معاويه مرده است. اين خبر باعث شادي مردم شد. اما حضرت عليعليه السلام در مقابل شادي مردم، فرمود: سوگند به آن خدايي که جان من در قبضه قدرت او است! معاويه هلاک نميشود تا مردم بر او هماهنگ شوند. از آن حضرت سؤال کردند: بنابراين پس چرا با او ميجنگيد، امام فرمود: «اَلْتَمِسُ العُذْرَ بَيني وَبَيْنَ اللَّهِ» ميخواهم بين خود و خدايم عذر داشته باشم». [3] .
اين روايت و مانند آن بيانگر اين معنا است که انسان مسلمان، بايد به تکليف خود عمل کند و نبايد انتظار داشته باشد، حتماً به نتيجه مطلوب برسد.
3. امکان دارد مقصود از جمله «مِنّا اَهْل البَيْت» تنها ائمه معصومينعليهم السلام باشند؛ زيرا شيعيان از آنان انتظار خروج مسلحانه را داشتند و ايشان با توجّه به شرايط حاکم بر آن زمان، ميخواستند با اخبار غيبي، آنان را قانع کنند که هر کس از ما پيش از قيامقائم خروجکند، به علت نبود امکانات لازم، پيروز نخواهد شد و مصلحت اقتضا ميکند که خروج مسلحانه نداشته باشند.
4. در برخي از روايات، به قيامهاي پيش از قيام قائم بشارت داده شده است که زمينه ساز حکومت مهديعليه السلام هستند. بدون ترديد زمينه سازي آنها، به لحاظ موفقيت آن قيامها است. افزون بر اينکه ايجاد آمادگي، خود بزرگترين ثمره اين قيامها ميباشد.
5. اگر بگوييم اين روايات در صدد نهي از قيام و مبارزه با ستم و فساد است، با آيات جهاد و امر به معروف و نهي از منکر و نيز با سيره ائمه معصومينعليهم السلام ناسازگار است! از اين رو بايد به دور افکنده شود.
سه. رواياتي که براي مشروع نبودن تلاش در راه ايجاد حکومت اسلامي در دوره غيبت، بدانها استناد شده است. اين روايات مردم را به سکوت و سکون، فرا ميخواند و از مشارکت در هر قيام و مبارزهاي، پيش از تحقق نشانههاي ظهور باز ميدارد.
امام صادقعليه السلام ميفرمايد: «يا سَديرُ اِلْزَمْ بَيْتَکَ وکُنْ حِلْساً مِن اَحْلاسِهِ وَاسْکُنْ ما سَکَنَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ فَاِذا بَلَغَکَ اَنَّ السُّفْيانِيَّ قَدْ خَرَجَ فَارْحَلْ اِلَيْنا وَلَوْ عَلي رِجْلِکَ»؛ [4] «اي سدير! در خانه بنشين و به زندگي بچسب. آرامش داشته باش تا آن هنگام که شب و روز آرام هستند، اما هنگامي که خبر رسيد که سفياني خروج کرده به سوي ما بيا، اگرچه با پاي پياده باشد».
از ديدگاه برخي، مقتضاي اين روايات منحصر به سدير، نيست؛ بلکه بر همه واجب است که تا خروج سفياني و ديگر نشانهها و بالاخره تا قيام قائمعليه السلام، سکوت نموده و از قيام و خروج خودداري کنند.
در پاسخ گفتني است که تعميم حکم به همه افراد، در همه زمانها متوقف است بر اين که ما علم داشته باشيم به اينکه شخص خاصّ و يا مورد خاصي، مورد نظر امام نبوده است.
در روايات مذکور و مانند آن، نه تنها چنين علمي نداريم که خلاف آن براي ما ثابت است. [5] .
چهار. از رواياتي که بر مشروع نبودن ايجاد حکومت اسلامي در دوره غيبت بدان استناد شده، رواياتي است که به صبر دعوت کرده و از شتاب، نهي نموده است. در برخي از اين روايات آمده است که انسان مسلمان، پيش از فرا رسيدن موعد فرج و زوال ملک ظالم، نبايد خود را به زحمت بيندازد و به دنبال برقراري حکومت عدل باشد.
امام عليعليه السلام ميفرمايد: «به زمين بچسبيد و بر بلاها صبر کنيد. دستها و شمشيرهايتان را در جهت خواستهاي زبانتان به حرکت در نياوريد و نسبت به آنچه خداوند براي شما در آن عجله قرار نداده، عجله نکنيد. اگر کسي از شما در رختخواب بميرد، اما نسبت به خدا و رسول و اهل بيت رسول، شناخت و معرفت داشته باشد، شهيد از دنيا رفته و اجر او با خدا است و آنچه را از اعمال نيک نيّت داشته، پاداشش را خواهد برد و همان نيّت خير او در رديف به کار گرفتن شمشير است. بدانيد که براي هر چيز مدّت و سرآمدي است». [6] .
بدون ترديد سخنان امام عليعليه السلام در ارتباط با مورد خاصّ و شرايط ويژه است. از طرفي رواياتي نيز از ائمهعليهم السلام نقل شده که در آن بسياري از قيامهاي علويان وغيرآن مورد تأييد آنان قرار گرفتهاست. همچنينقيامهايي صورتگرفته که شيعيان وعالمان معروف درآن شرکتداشتهاند. ايندسته ازروايات، رواياتپيشينرا توضيح ميدهند وتفسيرميکنند؛ ازجمله:
1. محمدبنادريس، درکتاب «سرائر» آورده: «فردي در محضر امامصادقعليه السلام سخنازقيام بهميانآورد واز خروج کساني که از اهل بيت قيام ميکنند، سؤال کرد.
حضرت فرمود: «لا اَزالُ اَنَا وَ شِيعَتي بِخَيْرٍ مَا خَرَجَ الخارِجيُّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَلَوَدِدْتُ اَنَّ الخَارِجِيَّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ خَرَجَ وَعَلَيَّ نَفَقَةُ عِيالِهِ»؛ [7] «پيوسته من و شيعيانم بر خير هستيم، تا هنگامي که قيام کنندهاي از آل محمدصلي الله عليه وآله قيام کند، چقدر دوست دارم که شخصي از آل محمدصلي الله عليه وآله قيام کند و من مخارج خانواده او را بپردازم».
2. رواياتي که دينداران را ستوده و دينداري را به آتش در کف گرفتن شبيه کرده است و... [8] .
و نيز رواياتي که درباره سنگيني مسؤوليت مسلمانان راستين و ارزش آنان در دوران غيبت وارد شده که روايات پيشين را - که در نهي از قيام مسلحانه وارد شده بود - رد ميکند.
علاوه بر آنچه گفته شد، تأييد برخي از قيامها - از جمله قيام زيد، قيام حسين بن علي شهيد فخ و قيام توابين - خود دليلي بر تأويل روايات ناهي از قيام است. [9] .
پی نوشت ها:
[1] الکافي، ج 8، ص 295، ح 452.
[2] همان، ج 8، ص 264؛ الغيبة، ص 199، ح 14.
[3] ابن شهر آشوب، المناقب، ج 2، ص 259.
[4] الکافي، ج 8، ص 264، ح 383.
[5] ر.ک: همان، ج 2، ص 242.
[6] نهجالبلاغه، خطبه 233.
[7] سراير، ج 3، ص 569؛ وسائل الشيعة، ج 15، ص 54، ح 19975.
[8] بحارالانوار، ج 52، ص 135.
[9] چشم به راه مهديعليه السلام، مقاله حکومت اسلامي در عصر انتظار، محمدصادق مزيناني، ص 138 - 119.