حسين سميعي ملقب به اديب السلطنه، متخلص به عطا به سال 1293 ه. ق در رشت متولد شد. دوران طفوليت را در کرمانشاه و تهران بسر برد. او چند دوره به وزارت و نيز وکالت مجلس رسيد و انجمن ادبي تهران را نيز اداره ميکرد. سميعي به سال 1373 ه. ق (1332 ش.) وفات يافت. يک ديوان اشعار و چند رساله از او باقي مانده است.
اندر آن ساعت که شد آغشته در خون پيکرش
شمر آمد چون اجل با خنجر کين بر سرش
من نگويم کو چه کرد، آن قدر شد کز ظلم شمر
در بهشت عدن گريان گشت چشم مادرش
بالله آن افتادن و در خاک و خون غلتان شدن
آن قدر دشوار ننمودي که داغ اکبرش
آن سر انور که در دامان احمد جاي داشت
خولي بندين چنان جا داد در خاکسترش
آن که با داور چنين خصمي نمود و کينه توخت
عذر خواهي چيست روز حشر پيش داورش؟
در مصاف جنگ چون از جور دشمن کشته شد
اکبر و عباس و عبدالله و عون و جعفرش
و اندر آن صحراي پر دشمن دگر باقي نماند
بهر ياري يک نفر زان جمله يار و ياورش
ذوالجناح عشق را تا پهنهي ميدان براند
وين چنين با دشمنان کينهور ارجوزه خواند
کاي ضلالت پيشگان، فرزند پيغمبر منم
قرة العين بتول و زادهي حيدر منم
گوشوار عرش يزدان، قوت قلب علي
آن که دايم بود در آغوش پيغمبر منم
دين منم، ايمان منم، دنيا منم، عقبا منم
معني قرآن منم، بگزيدهي داور منم
معني طه منم، و التين و الزيتون منم
سدره و طوبي منم، جنت منم، کوثر منم
آن که پيش آستانش بهر تعظيم جلال
روز تا شب گشته پشت آسمان چنبر منم
روز محشر چون کنيد آخر که خصمي ميکنيد
با من مظلوم، چون خود شافع محشر منم
خلق را چون آورند آنروز از بهر حساب
دوست را آن جا جزا و خصم را کيفر منم
بر رخ من ميکشيد از کينه تيغ کين چرا؟
سعي داريد از براي کشتنم چندين چرا؟