آقا محمد عاشق اصفهاني (م 1181 ه.ق)، از اهالي اصفهان بوده و با پيشهي خياطي روزگار ميگذرانيده و به قناعت و ديگر صفات نيک شهرت داشته است.
عاشق با شاعران هم عصر خود در اصفهان چون آذر بيگدلي، هاتف اصفهاني و صباحي کاشاني انجمن شعري داشته و به احتمال، رياست آن نيز بر عهدهي او بوده است. فن اصلي او غزلسرايي است و در غزلهايش بيشتر مضامين عاشقانه ديده ميشود.
عاشق اصفهاني از جمله شاعراني است که در مصيبت سيد و سالار شهيدان، امام حسين عليهالسلام اشعار پر سوز و گدازي دارد. هم اکنون ترجيعبندي در مرثيهي سيدالشهداء عليهالسلام از او بجاي مانده است. عاشق اصفهاني در اين ترجيع بند به استقبال ترجيحبند محتشم کاشاني رفته و از او پيروي نموده که بند اول آن چنين سروده شده است:
امروز روز تعزيهي آل مصطفي است
امروز روز ماتم سلطان کربلاست
روزيست اين که نخل فتوت ز پا فتاد
روزيست اين که شور قيامت بپاي خاست
بر گرد عرش مرثيه خوان است جبرئيل
در آسمان به حلقهي کروبيان عزاست
خامش نشسته بلبل ازين غم به طرف باغ
وز بانگ نوحه سر به سر آفاق پرصداست
بر لب حديثشان غم فرزند فاطمه است
حور و پري که بر تنشان پيرهن قباست
از مصطفي و آل حيا در جفا نکرد
با ما زمانه را سر و برگ وفا کجاست؟
جمعي که عالم است طفيل وجودشان
بنگر به حالشان ز جفا و ستم چههاست
چون خون نور ديدهي زهرا به خاک ريخت
خون گر رود ز ديدهي گريان ما، رواست
از قصه لب ببندم و گريم درين عزا
خود طاقت شنيدن اين ماجرا که راست؟
جن و ملک به نوحه در آمد، عزاي کيست؟
اين شور در زمين و فلک از براي کيست؟
آن روز گشت خون دل ما به ما حلال
کالود چرخ، پنجه به خون نبي و آل
صد قرن بگذرد اگر از دور آسمان
از جبههي جهان نرود گرد اين ملال
بيرون نرفت گز ز تنم جان، غريب نيست
اين ماجرا تمام نگنجيد در خيال
با اين دو چشم تر چه قدر خون توان فشاند
گيرم رود به گريه مرا عمر، ماه و سال
يک عمر چيست؟ گر بودم صد چو عمر نوح
کم باشد از براي چنين ماتمي مجال
بيش از هزار سال شد اکنون که ماتم است
از بهر او هنوز چنين ماتمي کم است
در خون کشيده پيکر داراي دين ببين
از تن جدا فتاده سر نازنين ببين
شهباز عرش را به هواي ديار قدس
در خون خويش بال فشان در زمين ببين
زين گرگ سالخورده که در خون کشيده است
نور دو چشم شير خدا را به کين ببين
طفلان خردسال حرم را نظاره کن
بر چشمشان ز شوق پدر آستين ببين
در خيمهي حرم ز يتيمان فغان نگر
در آن ميانه، نالهي روح الامين ببين
نور دو چشم فامه و بوتراب کو؟
تاريک گشت هر دو جهان، آفتاب کو؟
غلمان و حور تعزيه دارند و سوگوار
اي روزگار، سيد اهل شباب کو؟
زين العباد را که به زنجير ميکشند
جد بزرگوار کجا رفت و باب کو؟
عباس بن حسن بن عبيدالله بن عباس
از نوادگان حضرت قمر بنيهاشم عليهالسلام. مکني به ابيالفضل، و خطيبي فصيح و شاعري بليغ بوده. خطيب بغدادي آورده است: او از اهل مدينه است. مردي شاعر و فصيح است. بيشتر علويين او را اشعر اولاد ابوطالب دانستهاند.
عباس زغيب
شيخ عباس زغيب بن شيخ محمد بن عباس، در قريهاي از قراي بعلبک متول شده و به سال 1304 ه.ق در همانجا درگذشته است. او حدود 30 سال عمر کرده است.
و لا مجد حتي تأنف النفس ذلها
و تختار دون الضيم للحتف مشربا
کما سنها يوم الطفوف ابنحيدر
فاروي صدور السمر و البيض خضبا
کريم ابت ان تحمل الضيم نفسه
و ان يسلک النهج الذليل المؤنبا
هر گاه از ذلت متنفر شوي و راهي براي مرگ بدون پستي و خواري بيابي، به مجد و بزرگي ميرسي.
همانگونه که در روز طف پسر حيدر عليهالسلام سنتي نهاد و سر نيزهها را سيراب و شمشيرها را حنايي رنگ کرد.
او کريمي بود که از ذلت دوري ميکرد و به راه ذلت و خواري که سرزنش بار ميآورد، نرفت.