او شاهد برخي رويدادهاي غمبار عاشورا بود که از آن جمله؛ داستان فداکاري و اخلاص «اموهب» آن بانوي آزاده و باايمان، از او روايت شده است.
وي کسي است که مرکب «حر» آن قهرمان آزاده را پي کرد و بستگان «حر» پس از حادثهي جانسوز عاشورا او را به کشتن آن سمبل توبه و آزادگي متهم ساختند، اما او انکار کرد و در دفاع از خود گفت: لا و الله ما انا قتلته...
نه! به خداي سوگند من او به شهادت نرساندم. ديگران دست به اين شقاوت آلودند و من، نه تنها در ريختن خون او شرکت نداشتم که دوست هم نميدارم در چنين کاري شرکت داشته باشم.
«ابووداک» به او گفت: چرا از شهادت او خشنود نميشوي و دوست نداري که از کشندگان او به حساب آيي؟
گفت: مردم آگاه و هوشمند او را از گروه شايسته کرداران ميداند و برآنند که او بر راه راست بود. از اين رو به خداي سوگند اگر او گنهکار هم باشد، اگر خداي عادل را به گناه زخمي ساختن او يا يکي از همرزمانش در فرداي رستاخيز ديدار کنم برايم محبوبتر است که به عنوان کشندهي او يا يکي از آنان، خداي را ديدار کنم!
«ابووداک» گفت: تو را چنين مينگرم که با گناه کشتن تمام آن خوبان و شايستگان خداي عادل را ديدار خواهي کرد... و شما تبهکاران اموي مسلک همگي در گناه سهمگين خونهاي پاکي که در آنجا ريخته شد شريک هستيد.