روزی، دو مرد، یکی از طایفه بنی هاشم و دیگری از طایفهی بنی امیه، با یکدیگر مجادله و بگو مگویی داشتند.
مرد هاشمی میگفت: قوم من از قوم تو بزرگوارتر (و بخشندهتر) هستند.
مرد اموی میگفت: آنگونه که تو میگویی نیست، بلکه قوم من از قوم تو بزرگوارتر (و بخشندهتر) میباشند.
سرانجام، آنها قرار گذاشتند که هر یکی از آن دو نزد ده نفر از افراد قوم و طایفهی خود بروند و از آنها چیزی بخواهند، تا معلوم شود که افراد قبیلهی کدامیک از آن دو، کمک بیشتری به هر یک از آن دو میکنند و به این طریق، حقیقت امر معلوم شود.
آن دو با این تصمیم از یکدیگر جدا شده، هر یک نزد افراد سرشناس طایفهی خود حرکت کردند، تا کمکهای لازم از آنها را مطالبه کنند.
مرد أموی، نزد ده نفر افراد سرشناس بنی امیه رفته و ماجرا را برای آنان بیان نموده و از آنان تقاضای کمک کرد و آنان نیز هر یک مبلغ ده هزار درهم به وی دادند.
و اما مرد هاشمی، ابتدا نزد امام حسن علیهالسلام آمده و ماجرا را به آن حضرت بیان نموده و از آن حضرت تقاضای کمک کرد و امام حسن علیهالسلام دستور داد که مبلغ یکصد و پنجاه هزار درهم به وی دادند.
سپس به نزد امام حسین علیهالسلام آمد و ماجرای میان خود و مرد أموی را برای آن حضرت نیز تعریف کرد.
امام حسین علیهالسلام از او پرسید: آیا پیش از من به کسی مراجعه کردهای؟
مرد هاشمی پاسخ داد: آری، پیش از آمدن به خدمت شما، به محضر برادر بزرگوارتان امام حسن علیهالسلام رفته و ماجرا را به آن حضرت بیان نموده و آن حضرت مبلغ یکصد و پنجاه هزار درهم به من عطا فرمود.
امام حسین علیهالسلام فرمود: من نمیتوانم، بیش از آن مبلغی که سرور (و برادر بزرگم) به تو عطا فرموده است، به تو بدهم.
آنگاه، امام حسین علیهالسلام نیز یکصد و پنجاه هزار درهم به این سائل هاشمی عطا فرمود. سرانجام، سر قرار معین، هر دو مرد هاشمی و أموی، در محل مخصوص به ملاقات یکدیگر شتافتند. پس از آنکه به همدیگر رسیده و هر یک ماجرای کمکهای افراد سرشناس طایفه خود را برای یکدیگر تعریف کردند، معلوم شد که مرد أموی تنها یکصد هزار درهم را - آن هم از ده نفر از افراد سرشناس طایفهی خود - توانسته است بگیرد، ولی مرد هاشمی تنها از دو نفر از سرشناسان طایفهی خود، سیصد هزار درهم را دریافت کرده است.
مرد أموی از مشاهدهی این تفاوت بزرگ در بخشش بزرگان دو طایفهی بنیهاشم و بنیامیه، خشمگین شده و به سوی بزرگان طایفهی خود رفته، پول آنها را به خود آنها برگرداند و آنها نیز پذیرفته و پول خود را پس گرفتند.
پس از آن، مرد هاشمی نیز نزد امام حسن علیهالسلام و امام حسین علیهالسلام رفته و خواست پول آن دو بزرگوار را به خودشان بازگرداند، ولی آن بزرگواران پولها را نپذیرفتند و فرمودند: ما چیزی را که به کسی بخشیدیم، پس نمیگیریم. حالا اختیار با توست، اگر میخواهی آنرا بردار و اگر میخواهی آنها را بر خاک بیفکن (دور بریز)[1] .
پی نوشت ها:
[1] صلح امام حسن علیهالسلام، (ترجمه)، ص 44، (با تغییر و تصرف).