در کتاب عدد روایت شده است که چون حضرت امام حسن علیهالسلام به جهت احترام به پدر بزرگوار خود در حضور او سخن کم میگفت، بعضی از اهل کوفه به خدمت آن حضرت عرض کردند: امام حسن علیهالسلام در سخن گفتن عاجز است!؟ علی علیهالسلام فرزند خویش را طلبید و فرمود: مردم چنین میگویند، بر منبر برآی و فضل خود را بر ایشان ظاهر کن.
امام حسن علیهالسلام فرمود: یا امیرالمؤمنین! در حضور تو من یارای سخن گفتن ندارم. حضرت فرمود: ای فرزند من! خود را از تو پنهان میکنم. پس علی علیهالسلام فرمود مردم را ندا کردند تا جمع شدند، امام حسن علیهالسلام بر منبر برآمد، خطبهای در نهایت فصاحت و بلاغت خواند. مردم را موعظه کرد که خروش از اهل مسجد بر آمد. سپس فرمود:
قال علیهالسلام:
أیها الناس اعقلوا عن ربکم «ان الله اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین. ذریة بعضها من بعض والله سمیع علیم» [1] .
فنحن الذریة من آدم و الأسرة من نوح و الصفوة من ابراهیم، و السلالة من اسماعیل، و آل من محمد صلی الله علیه و آله، نحن فیکم کالسماء المرفوعة، و الأرض المدحوة، و الشمس الضاحیة، و کالشجرة الزیتونة لا شرقیة و لا غربیة التی بورک زیتها. النبی اصلها و علی فرعها و نحن والله ثمرة تلک الشجرة، فمن تعلق بغصن من أغصانها نجا، و من تخلف عنها فالی النار هوی [2] .
امام حسن علیهالسلام فرمود:
(ای مردم، سخن پروردگار خود را بفهمید، در آیات قرآن تدبر نمایید که حق تعالی میفرماید: «خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برتری داد. آنها فرزندان «و دودمانی» بودند که «از نظر پاکی و تقوا و فضیلت» بعضی از بعض دیگر گرفته شده بودند؛ و خداوند، شنوا و داناست «و از کوششهای آنها در مسیر رسالت خود، آگاه میباشد.» پس بدانید که ذریهی برگزیدهی آدم و سلالهی نوح و برگزیدهی آل ابراهیم و فرزندان پسندیدهی اسماعیل و آل محمد مائیم. ما در میان شما مانند آسمان بلندیم (که از ما فیض و رحمت بر شما میبارد) و به منزلهی خورشید انوریم که جهان را به نور خود روشن کردهایم.
مائیم شجرهی زیتونه که حق تعالی در قرآن مثل زده و او را به برکت یاد کرده است. فرمود: نه شرقی است و نه غربی است، پیغمبر اصل آن درخت است و علی شاخهی آن درخت است، به خدا سوگند که ما میوهی آن درختیم، پس هر که چنگ زند به شاخهای از شاخههای آن درخت نجات مییابد، هر که از آن درخت دور ماند، پس در آتش جهنم سقوط کرده است.)
پی نوشت ها:
[1] آل عمران، آیهی 33 و 34.
[2] بحارالأنوار، ج 43، ص 358، ح 37، س 17.
2- تاریخ چهارده معصوم علیهمالسلام، ص 414، س 18. (به نقل از العدد القویة، ص 31)
3- مسند الامام المجتبی علیهالسلام، ص 107، ح 26.
4- موسوعة المصطفی و للعترة، ج 5، ص 88، س 3.