عامر، معروف به کنیهاش «ابو طفیل» فرزند «واثلة بن عبداللَّه بن عمیر» از قبیله کنانه و صحابی بزرگوار رسول خدا صلی الله علیه و آله و از یاران باوفای امیر مؤمنان علیهالسلام بود. عامر، در سال دوم هجری مقارن با جنگ احد متولد گردید و هشت سال از حیات پربرکت رسول خدا صلی الله علیه و آله را درک نمود. بعد ساکن کوفه شد و از آن جا به مکه رفت و سکنی گزید، و در زمره اصحاب حضرت علی علیهالسلام درآمد و در همه جنگهای آن حضرت شرکت جست و سرانجام در سال 100 هجری و به نقلی 110 هجری در زمان امام محمّد باقر علیهالسلام بدرود حیات گفت. او آخرین صحابی پیامبر صلی الله علیه و آله بود که چشم از جهان فرو بست. [1] .
خود وی در این باره میگوید: از کسانی که چشمشان به جمال نورانی پیامبر روشن شده باشد، کسی جز من در روی زمین باقی نمانده است. [2] .
ابو طفیل از راویان معتبر حدیث ثقلین [3] و روایتگر نحوه بیعت ابن ملجم مرادی با امام علی علیهالسلام است. [4] .
ابو طفیل میگوید: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در غدیر خم در حجة الوداع برای مردمی که از حج باز میگشتند، خطبه مفصلی خواند و در ضمن آن علی بن ابی طالب علیهالسلام را به عنوان خلیفه و جانشین خود معرفی کرد و فرمود: «من کنت مولاه فإن علیاً مولاه، و هو هذا؛ ای مردم، هر کس را من مولای اویم، همانا علی مولای اوست، و آن همین علی است.
سپس حضرت با دست خود، دست علی علیهالسلام را گرفت و بالا برد به طوری که زیر بغل پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیهالسلام دیده شد، در این موقع فرمود:
اللّهم وال مَن والاه، و عاد من عاداه، و انصر من نصره، و اخذل من خذله... ألا و إنّی سائلکم بالثقلین من بعدی، فانظروا کیف تکونوا خلفتمونی فیهما حتی تلقونی؛
بارالها، هر کس علی را دوست دارد، تو او را دوست بدار، و هر کس او را دشمن بدارد، تو او را دشمن بدار؛ خداوندا، یاری کن کسی که علی را یاری کند، و خوار کن کسی که علی را خوار کند.
بعد حضرت صلی الله علیه و آله ادامه داد تا آن جا که فرمود: «آگاه باشید، و همانا در فردای قیامت که در حوض بر من وارد میشوید، از شما سؤال میکنم با این عزیزانی که خدا را بر عزت و اهمیت آنان گواه گرفتم، چه کردید؟ شما با این دو گوهر پرارزش پس از من چگونه عمل نمودید؟ بنابراین مراقب باشید و بنگرید با این دو ثقل و دو گوهر پرارزش که به عنوان جانشین خود قرار دادم، چگونه رفتار خواهید کرد تا مرا ملاقات نمایید.»
بعضی از حاضران پرسیدند: ای رسول خدا، این دو ثقل و دو گوهر گرانبها کیستند؟ فرمود: «اما ثقل اکبر، کتاب خدای عزوجل (قرآن) است که وسیلهای است از طرف خدا در دست من و از من در دستان شما، بنابراین یک طرف آن در دست خداست و طرف دیگر به دست شماست و در این کتاب خدا، علم گذشته عالم و علم آینده آن تا روز قیامت را در بر دارد؛ اما ثقل اصغر، همان حلیف و ملازم قرآن است که او علی بن ابی طالب و عترت او است و این دو از هم جدا نمیشوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.» [5] .
شخصی به نام معروف بن خرّبوذ میگوید: من این حدیث را به امام باقر علیهالسلام عرضه داشتم. حضرت فرمود: ابو طفیل راست گفته است، من این حدیث را در کتاب علی علیهالسلام یافتم. [6] .
آری، رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله برای آن که پس از خود امت بدون پیشوا و امام نباشند، به طور مکرر علی علیهالسلام را به جانشینی خود نزد مردم معرفی کرد و در آخرین حجی که آورد (حجة الوداع) باز هم مردم را در گرمای سوزان سرزمین حجاز در غدیر خم نگه داشت و پس از ادای نماز ظهر، خطبهای - که مختصری از آن قبلاً گذشت - برای مردم خواند و امیرالمؤمنین علی علیهالسلام را به عنوان ثقل اصغر و ملازم و همردیف قرآن قرار داد و به مردم اطاعت از او را سفارش نمود. اما هیهات که هنوز جنازه پیامبر صلی الله علیه و آله روی زمین بود، سفارشهای آن حضرت را نادیده گرفتند و علی علیهالسلام را خانهنشین کردند، و مضی ما مضی.
پی نوشت ها:
[1] ر. ک: تاریخ بغداد، ج 1، ص 198؛ اسد الغابه، ج 3، ص 96؛ الاغانی، ج 15، ص 143؛ سیر اعلام النبلاء، ج 5، ص 388؛ تهذیب التهذیب، ج 4، ص 171.
[2] قاموس الرجال، ج 5، ص 199.
[3] ر. ک: خصال صدوق، باب الاثنین، ص 65 و 66.
[4] ر. ک: مقاتل الطالبین، ص 18؛ شرح ابن ابی الحدید، ج 6، ص 114.
[5] ر. ک: خصال صدوق، باب الاثنین، ص 65 و 66.
[6] ر. ک: خصال صدوق، باب الاثنین، ص 65 و 66.