صفار با سند از صالح بن سعید نقل میکند که گفت:
خدمت امام هادی علیهالسلام رسیدم، و عرض کردم: فدایت شوم، در هر کاری درصدد خاموش کردن نور شما، و کوتاهی در حق شما هستند، تا جایی که تو را در این سرای زشت و بدنام که سرای گدایان است جا دادهاند. امام علیهالسلام فرمود: پسر سعید! تو هم اینگونه میاندیشی؟! سپس با دست خود اشاره کرد و فرمود: بنگر، من ناگاه باغهایی شگفت انگیز، و بستانهایی زیبا دیدم که دخترانی خوشبو همچون در در صدف، و پسران و مرغان و آهوان و نهرهای خروشان در آنها بود، چشمم خیره شد، و دیدهام از کار افتاد، و امام علیهالسلام فرمود: هرجا باشیم اینها برای ما آماده است، ما در سرای گدایان نیستیم.
قال الصفار:
حدثنا الحسین بن محمد بن عثمان، عن معلی بن محمد بن عبدالله، عن محمد بن یحیی، عن صالح بن سعید قال: دخلت الی أبیالحسن علیهالسلام، فقلت: جعلت فداک، فی کل الأمور أرادوا اطفاء نورک و التقصیر بک حتی أنزلوک هذا الخان الأشنع، خان الصعالیک.
فقال: هاهنا أنت یا ابن سعید! ثم أومأ بیده، فقال: انظر، فنظرت فاذا بروضات آنقات، و روضات ناضرات، فیهن خیرات عطرات، و ولدان کأنهن اللؤلؤ المکنون، و أطیار و ظباء و أنهار تفور، فحار بصری و التمع، و حسرت عینی و قال: حیث کنا فهذا لنا عتید، ولسنا فی خان الصعالیک [1] .
پی نوشت ها:
[1] بصائر الدرجات: 406 ح 7، الکافی 1: 498 ح 2، الاختصاص: 324، الارشاد: 334، الخرائج و الجرائح 2: 680 ح 10، روضة الواعظین: 244، اعلام الوری 2: 126، کشف الغمة 2: 383، الثاقب فی المناقب: 542 ح 1، بحارالأنوار 50: 132 ح 15، مدینة المعاجز 7: 421 ح 4.
منبع: فرهنگ جامع سخنان امام هادی؛ تهیه و تدوین گروه حدیث پژوهشکده باقر العلوم؛ مترجم علی مؤیدی؛ نشر معروف چاپ اول دی 1384.