صدوق از داود صرمی نقل میکند که گفت:
مردی از امام هادی علیهالسلام پیرامون نماز در لباس ابریشمی آمیخته به کرک خرگوش پرسید. امام علیهالسلام در پاسخ نوشت: جایز است [1] .
طوسی با سند خود از ابراهیم بن محمد همدانی نقل میکند که گفت:
به امام هادی علیهالسلام نوشتم: روی لباسم کرک، و موی غیر مأکول اللحم [2] میافتد، و تقیه، و ضرورتی نیز ندارم [، آیا نماز در آن جایز است]، امام علیهالسلام در پاسخم نوشت: نماز در آن جایز نیست.
ابنادریس حلی با سند خود از محمد بن احمد، و موسی بن محمد نقل میکند که گفت: به امام هادی علیهالسلام نامه نوشتم، و از او درباره نماز در لباسهای کرکی پرسیدم که کدامیک بهتر است؟ امام علیهالسلام در پاسخ نوشت: نماز در هیچ یک را دوست ندارم. باز نامه نوشتم که: ما با مردمی [که عادات مخصوص دارند] زندگی میکنیم، و سرزمین ما سرزمینی است که کسی نمیتواند بدون لباس کرکی مسافرت کند، و اگر لباس کرکیاش را درآورد ایمن از خود نیست، و آنچه برای رهبران ممکن است برای مردم دیگر ممکن نیست، در این صورت چه میفرمائید؟ در پاسخم نوشت: لباس کرک فنک، [3] و سمور را بپوش.
طبرسی میگوید: در ضمن نامه حمیری به حضرت حجت علیهالسلام آمده است که: برای ما نقل شده که از امام هادی علیهالسلام پیرامون نماز در لباس ابریشمی آمیخته به کرک خرگوش پرسیدند، در پاسخ نوشت که: جایز است، و نیز از او نقل شده که: جایز نیست، به کدامیک از این دو خبر عمل کنیم؟ امام علیهالسلام پاسخ داد: آن که حرام است کرک همراه با پوست حیوان است، و آن که حلال است کرک تنهاست.
کلینی با سند خود از خیران خادم نقل میکند که گفت:
به امام هادی علیهالسلام نامه نوشتم و پرسیدم که: آیا در لباسی که شراب، و [یا] گوشت خوک به آن رسیده میتوان نماز خواند؟ زیرا اصحاب ما در آن اختلاف دارند، برخی میگویند: نماز بخوان، و برخی دیگر میگویند: نماز نخوان؟ امام علیهالسلام در پاسخ نوشت: در آن نماز نخوان زیرا نجس است.
صدوق رحمه الله میگوید: علی بن ریان از امام هادی علیهالسلام پیرامون مردی که مو میتراشد، و ناخن میگیرد، سپس بدون آن که لباس خود را بتکاند به نماز میایستد، پرسید: امام علیهالسلام فرمود: اشکال ندارد.
قال الصدوق:
روی عن داود الصرمی أنه قال: سأل رجل أباالحسن الثالث علیهالسلام عن الصلاة فی الخز یغش بوبر الأرانب، فکتب: یجوز ذلک [4] .
روی الطوسی: عن محمد بن أحمد بن یحیی، عن عمر بن علی بن عمر بن یزید، عن ابراهیم بن محمد الهمدانی، قال: کتبت الیه یسقط علی ثوبی الوبر و الشعر، مما لا یؤکل لحمه من غیر تقیة، و لا ضرورة، فکتب: لا تجوز الصلاة فیه [5] .
روی ابنادریس الحلی: عن مسائل محمد بن علی بن عیسی، حدثنا محمد بن أحمد بن زیاد و موسی بن محمد بن علی بن عیسی، قال: کتبت الی الشیخ أعزه الله و أیده، أسأله عن الصلاة فی الوبر، أی أصوافه أصلح؟ فأجاب: لا أحب الصلاة فی شیء منه.
قال: فرددت الجواب أنا مع قوم فی تقیة و بلادنا بلاد لا یمکن أحدا أن یسافر منه بلا و بر ، و لا یأمن علی نفسه ان هو نزع و بره، فلیس یمکن الناس کلهم ما یمکن الأئمة فما الذی تری أن یعمل به فی هذا الباب؟ قال: فرجع الجواب: تلبس الفنک [6] و السمور [7] [8] .
قال الطبرسی: فی ضمن کتاب للحمیری الی الحجة علیهالسلام، فقال: روی لنا عن صاحب العسکر علیهالسلام: أنه سئل عن الصلاة فی الخز الذی یغش بوبر الأرانب، فوقع: یجوز.
و روی عنه أیضا: أنه لا یجوز. فأی الخبرین نعمل به، فأجاب: انما حرم فی هذه الأوبار و الجلود، فأما الأوبار وحدها فکل حلال [9] .
روی الکلینی: عن علی بن محمد، عن سهل بن زیاد، عن خیران الخادم قال: کتبت الی الرجل علیهالسلام أسأله عن الثوب یصیبه الخمر و لحم الخنزیر، أیصلی فیه أم لا، فان أصحابنا قد اختلفوا فیه؟ فقال بعضهم: صل فیه، فان الله انما حرم شربها، و قال بعضهم: لا تصل فیه؟ فکتب علیهالسلام: لا تصل فیه، فانه رجس [10] .
قال الصدوق: سأل علی بن الریان بن الصلت أباالحسن الثالث علیهالسلام عن الرجل یأخذ من شعره و أظفاره، ثم یقوم الی الصلاة من غیر أن ینفضه من ثوبه، فقال: لا بأس [11] .
پی نوشت ها:
[1] مرحوم طبرسی این حدیث را حمل بر تقیه کرده است.
[2] به حیوانی میگویند که شرعا خوردن گوشتش روا نیست، مثل گرگ و گربه و سگ و خوک.
[3] حیوان کوچکی است شبیه به روباه با این تفاوت که دو گوش بزرگ دارد، از پوست این حیوان استفاده میشود.
[4] من لا یحضره الفقیه 1: 262 ح 809، تهذیب الأحکام 2: 212 ح 41، و 213 ح 42، الاستبصار 1: 387 ح 43 ثم قال الطبرسی: یجوز ان یکون الوجه فیه ضربا من التقیة کما قلنا فی غیره من الاخبار.
[5] تهذیب الأحکام 2: 209 ح 27، الاستبصار 1: 384 ح 2، وسائل الشیعة 3: 277 ح 1.
[6] الفنک: حیوان صغیر فی فصیلة الکلبیات، شبیه بالثعلب، لکن أذنیه کبیرتان، فروته من أحسن الفراء. المنجد: 597، (فنک).
[7] السمور ج سمامیر: حیوان بری من فصیلة السموریات، یشبه ابن عرس و أکبر منه، لونه أحمر مائل الی السواد، تتخذ من جلده فراء ثمنیة. المصدر: 350 (سمر).
[8] مستطرفات السرائر 3: 583، بحارالأنوار 83: 228 ح 18.
قال المجلسی: الشیخ هو الهادی علیهالسلام و یدل علی ان الفنک و السمور أولی من غیرهما عند الضرورة و التقیة، و هذا أیضا وجه الجمع بین الأخبار.
[9] الاحتجاج 2: 589، وسائل الشیعة 3: 266 ح 15، بحارالانوار 83: 223 ح 11.
[10] الکافی 3: 405 ح 5 ، تهذیب الأحکام 1: 279 ح 106، و 2: 358 ح 17، وسائل الشیعة 2: 1055 ح 4198 و 1017 ح 4035.
[11] من لا یحضره الفقیه 1: 265 ح 816، تهذیب الأحکام 2: 367 ح 58، مکارم الأخلاق: 66، وسائل الشیعة 3: 277 ح 1، بحارالأنوار 76: 123.
منبع: فرهنگ جامع سخنان امام هادی؛ تهیه و تدوین گروه حدیث پژوهشکده باقر العلوم؛ مترجم علی مؤیدی؛ نشر معروف چاپ اول دی 1384.