يکي از گروههايي که اعتقاد به حضرت مهديعليه السلام در شکلگيري و استمرار آن نقش بسيار مهمّي داشتند، سربداران بودند.
سربداران نام جنبش مردمي پيشهوران و صوفيان شيعه دوازده امامي سبزوار بود که در سال 736 ه، به پيروي از آموزشهاي شيخ خليفه و شيخ حسن جوري، عليه ظلم و جور حاکمان محلي شکل گرفت و در قالب حکومت مردمي، نيم قرن در منطقه مسلّط بود. درباره وجه تسميه اين جنبش نوشتهاند که در پي غائله «باشتين» اعضاي اين گروه «داري» بيرون ده نصب کردند و دستارها بردار نمودند و... نام خود را «سربدار» نهادند. سربداران معتقد بودند: اگر خداوند ما را توفيق دهد، رفع ظلم و دفع ظالمان کنيم؛ وگرنه سر خود را بر دار اختيار کردهايم. آوردهاند که سربداران سر خود بر دار ديدن را به هزار نامردمي کشته شدن، ترجيح ميدادند.
زمينه ظهور و خروج سربداران، در بستر اجتماعي، سياسي و اقتصادي ايران پس از هجوم مغولان فراهم آمد. با فروپاشي حکومت ايلخانان، حاکمان محلي در اطراف و اکناف ايران حکومتهاي مستقلي پايه گذاشتند و به جنگ قدرت با هم پرداختند. ظلم و جور اين امير نشينان مستقل و تجاوز و تعرّض آنان به حقوق مردم و خرده مالکان، موجي از نارضايتي را در منطقه برانگيخت. در اين ميان شرايط مغشوش سياسي و اجتماعي خراسان، زمينه را براي بروز يک قيام مردمي فراهم آورد.
ناهنجاريهاي اقتصادي و اجتماعي - که در پي استيلاي مغولان در جامعه پديد آمد و با انحطاط حکومت آنها شدت يافت - انگيزههاي لازم را در مردم براي پيوستن به يک قيام مذهبي ايجاد کرد. اين در حالي بود که متعاقب حمله مغولان و حذف پايگاههاي حکومتي تسنّن در شرق جهان اسلام، امکان رشد و گسترش تفکر شيعي دوازده امامي در ايران بيش از پيش فراهم شد تا جايي که در زمان ايلخانان مدّتي شيعه مذهب رسمي کشور شد. باورهاي عرفاني متأثر از تفکرات شيعه اماميّه، در کنار ظلم ستيزي و دادگستري مبتني بر اعتقادات مذهبي، مهمترين انگيزه براي حذب مردم به اين جنبش شد.
حکومت سربداران نخستين دولت مستقل شيعي دوازده امامي و گستردهترين نهضت شيعي، پيش از رسميت يافتن اين مذهب در ايران بود که زمينه ظهور بسياري از نهضتهاي هم عصر و پس از خود را فراهم کرد. جنبش سربداران با الهام از مکتب مهدوي، با هدف استقرار يک حکومت مشروع و به منظور براندازي تشکيلات غير شرعي ملوک الطوائفي و حذف بقاياي قوانين و رسوم ياسايي عهد مغول شکل گرفت. ايدئولوژي حاکم و دور نمايه اين قيام، مذهب اثني عشري بود. عدهاي از رهبران و پيروان اين جنبش، از تشيّع انقلابي متکي بر تصوّف و تشيّع علوي حمايت ميکردند. عدهاي ديگر نيز نوعي تشيّع فقاهتي را ترجيح ميدادند و علماي ديني را به شراکت در امور ديني ترغيب ميکردند.
با اين همه تعاليم شيخ حسن و شيخ خليفه، با تکيه بر جهان بيني مهدويّت، بر عدم جدايي دين و دولت تصريح ميکرد. اعتقاد به مهدويّت در تعابير و ادبيات جنبش سربداران آشکار بود؛ آن چنان که شيخ حسن ، مريدان را به «اختفاء» فرا ميخواند و از آنان ميخواست به هنگام «ظهور» آماده نبرد باشند.
نوشتهاند: در زمان حکومت علي مؤيد، پيروان شيخ حسن، اسبي مجهز را هر روز دوبار در شهر ميگرداندند و ظهور امام غايب را انتظار ميکشيدند. ظلمگريزي، بيگانه ستيزي، حس مساواتطلبي و برقراري عدل و داد از ديگر ارزشهاي اين قيام بود. سربداران توانستند قسمتي از خاک ايران را از اشغال مغولان و فئودالهاي محلي برهانند. برابري و مساوات که در رفتار و حتّي پوشش سران سربدار، مشهود بود، توزيع عالانه غنايم، تقليل ماليات و خراج محصول براي عوام، از ويژگيهاي ديگر اين قيام به شمار ميآمد.
حکومت در ميان سربداران موروثي نبود و گاهي از آن شيخيان و گاه از آن سربداران بود. با وجود اين ويژگيها، دولت سربداران به واسطه اتخاذ سياستهاي نادرست داخلي و خارجي از هم فرو پاشيد. با اين همه سنت سربداري در ايران زنده ماند تا جايي که در پي قيام مردم سبزوار، اصطلاح سربدار صفت عام قيامهايي از اين دست شد. قيام مردم سمرقند به سرکردگي مولانا زاده بخاري (که سي سال بعد از خروج سربداران سبزوار رخ داد و به همين نام شهرت يافت)، قيام پهلوان اسد خراساني در کرمان عليه ظلم شاه شجاع (که رنگ و بوي سربداري داشت)، خروج سادات و دراويش مازندران به رهبري سيد قوام الدين مرعشي و جنبش سادات کياني در گيلان از اين شمارند. [1] .
پی نوشت ها:
[1] ر.ک: احمد صدر حاج سيد جوادي و ديگران، دايرةالمعارف تشيّع، ج 9، ص 133 - 130.