پس از پايان يافتن دوران غيبت صغري و نيابت خاصه و با آغاز «غيبت کبري» هدايت شيعيان تحت عنوان «نيابت عامّه» از طرف حضرت مهديعليه السلام به خود شکل گرفت. به اين صورت که امامعليه السلام ضابطهاي کلي و صفات و مشخصاتي عام به دست داد که در هر عصر، فرد شاخصي که آن ضابطه - از هر جهت و در همه ابعاد - بر او صدق کند، نايب امام شناخته شود و به نيابت از او در امر دين و دنيا، ولي جامعه باشد. سخنش سخن امام و اطاعتش واجب و مخالفش حرام خواهد بود. در اين باره دلايل فراواني نقل شده است؛ از جمله:
1. اسحاق بن يعقوب درباره تکليف شيعيان در غيبت کبري از امام مهديعليه السلام سؤال کرد و توقيع ذيل در پاسخ او صادر گرديد: «... وَاَمَّا الْحَوادِثُ الوقِعَةُ فَارجِعُوا فيها اِلي رُواةِ حَديثِنا فَاِنَّهُمْ حُجَّتي عَليکُمْ وَاَنَا حُجةُ اللهِ عليهم»؛ [1] «در پيشامدهاييکه براي شما رخميدهد، بايد به راويان اخبار ما (علما) رجوع کنيد، ايشان حجّت من بر شما هستند و من حجّت خدايم».
2. امامحسنعسکريعليه السلام درباره علما فرموده است: «... وَاَمّا مَنْ کانَ مِنَ الفُقَهاءِ صَائِنا لِنَفْسِهِ حافِظاً لِدينِهِ مُخالِفاً لِهَواهُ مُطيعاً لِاَمرِ مَولاهُ فَلِلْعَوامِ اَنْ يُقَلِّدُوهُ...»؛ [2] «هر يک از فقها که بر نفس خود مسلّط باشند و دين خود را حفظ کنند و با هواي نفس خود مخالفت ورزد و امر خدا را اطاعت کند، بر همگان واجب است که از او تقليد نمايند».
3. کليني، صدوق و طوسي روايتي را - که معروف به «مقبوله عمربن حنظله» است - از امام صادقعليه السلام به مضمون ذيل نقل کردهاند: «... مَنْ کانَ مِنکُمْ مِمَّنْ قَدْ رَوَي حَديثَنا ونَظَرَ في حَلالِنا وَحَرامِنا وعَرَفَ اَحْکامَنا فَلْيَرْضَوا بِهِ حَکَماً فَاِنّي قد جَعَلتُهُ عَلَيْکُم حاکماً...»؛ [3] «... هر کدام از شما که حديث ما را روايت کند و در حلال و حرام ما صاحب نظر باشد و احکام ما را بداند، او را به حکومت برگزينند که من او را بر شما حاکم قرار دادم...».
4. پيغمبر اکرمصلي الله عليه وآله فرمود: «عُلَماءُ اُمَّتي کَاَنبياءِ بَني اِسرائيل»؛ [4] يعني، همان طور که انبياي بني اسرائيل حافظ دين موسي بودند و اطاعت آنان بر بني اسرائيل واجب بود، علماي اسلام نيز حافظ دين پيغمبراند و اطاعت از آنان دراحکام شرع واجب است.
امام عسکريعليه السلام از پدر بزرگوارش
نقلکردهکه فرمود: «لَولامَنْيَبقي بَعدَ غَيبَةِ قائِمِکُمعليه السلام مِنَ العُلَماءِ الدّاعين اِلَيهِ وَالدّالين عَلَيهِ وَالذّابّين عَنْ دينِهِ بِحُجَجِ اللَّهِ وَالمُنقِذينَ لِضُعَفاءِ عِبادِ اللّهِ مِنْ شُبَّاکِ اِبليس وَمَرَدَتِهِ وَمِنْ فخاح النَّواصِبِ لَما بَقِيَ اَحَدٌ اِلاَّ اِرْتَدَّ عَنْ دينِاللهِ وِلکِنَّهُم الذينَ يمسِکُونَ ازمة قُلوبِ ضُعفاءِ الشيعةِ کَما يُمسِکُ صاحِب السَّفينَةِ سُکّانها اُولئکَ هُم الاَفضَلُونَ عِندَاللهِ عَزَّوَجَلَّ» [5] ؛ «اگر نبود دانشمنداني که بعد از غيبت قائم شما به سوي او دعوت ميکنند و به سوي او رهنمون ميشوند و از دين او دفاع ميکنند و بندگان ناتوان را از دامهاي شيطان و مريدهاي شيطاني نجات ميدهند، احدي باقي نميماند جز اينکه از دين خدا مرتد ميشدند، ولي اين دانشمندان، زمام دل ضعفا را به دست ميگيرند، همانگونه که ملوانها زمام کشتي را به دست ميگيرند و سرنشينهاي کشتي را از خطر مرگ حفظ ميکنند. اينها در نزد خداي - تبارک و تعالي - برترين هستند.
به راستي همين نايبان عام حضرت مهديعليه السلام هستند که در طول غيبت کبري، دين مقدس اسلام را از انحراف حفظ نموده، مسائل مورد نياز را براي مسلمانان بيان کردهاند و دلهاي شيعيان را بر اساس عقايد صحيح، استوار ساختهاند.
به راستي تمامي موفقيتها و پيروزيهاي مختلف، با مجاهدت و تلاش خستگيناپذير محدثان و فقيهان شيعه - از اواخر غيبت صغري تا به امروز - بوده و حيات و نشاط و پويايي تشيّع را تضمين نموده است.
پی نوشت ها:
[1] کتاب الغيبة، ص 290، ح 247؛ کمالالدين و تمام النعمة، ج 2، ص 483، باب 45، ح 4.
[2] وسائل الشيعة، ج 27، ص 131، ح 33401.
[3] الکافي، ج 1، ص 67، ح 10؛ التهذيب، ج 6، ص 218، ح 6.
[4] مستدرک الوسائل، ج 17، ص 320.
[5] الاحتجاج، ج 1، ص 18 و ج 2، ص 455؛ منتخب الاثر، ص 223.