يکي از ويژگيهاي دولت مهدويعليه السلام، جهاني بودن آن است. حکومت مهديعليه السلام، شرق و غرب عالم را فرا ميگيرد و آبادياي در زمين نميماند؛ مگر اينکه گلبانگ محمدي از آن بر ميخيزد و سراسر گيتي از عدل و داد آکنده ميگردد.
در آن دوران به دست آن حضرت، آرمان والاي تشکيل جامعه بزرگ بشري و خانواده انساني تحقّق ميپذيرد و آرزوي ديرينه همه پيامبران، امامان، مصلحان و انسان دوستان برآورده ميشود.
امام رضاعليه السلام از پدرانش از پيامبر اکرمصلي الله عليه وآله نقل کرده است: خداوند در شب معراج در بخشي از بياني طولاني فرمود: «... وَلَاُطَهِّرَنَّ الاَرْضَ بِآخِرِهِم مِنْ اَعدَائِي وَلَاُمَلِّکَنَّهُ [وَلَاُمَکِّنَنَّهُ] مَشارِقَ الْاَرْضِ وَمَغارِبَها...»؛ [1] «... و به درستي زمين را به وسيله آخرين آنان (ائمه معصومينعليهم السلام) از دشمنانم پاک خواهم ساخت و تمامي گستره زمين را در فرمانروايي او قرار خواهم داد...». [2] .
در دوران رهبري امام مهديعليه السلام، با ايجاد مديريت و حاکميت يگانه براي همه اجتماعات، نژادها و منطقهها، يکي از عوامل اصلي تضاد و جنگ و ظلم از بين ميرود. [3] .
پيامبر اکرمصلي الله عليه وآله در روايتي ميفرمايد: «اَلاَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِي اِثْنا عَشَرَ اَوَّلُهُمْ اَنْتَ يا عَلِيُّ وَآخِرُهُم الْقائِمُ الَّذِي يَفْتَحُ اللّهُ تَعالي ذِکْرُهُ عَلي يَدَيْهِ مَشارِقَ الاَرْضِ وَمَغارِبَها» [4] ؛ «پيشوايان پس از من دوازده نفرند؛ اولين آنان تو هستي اي علي و آخرين آنان قائم است؛ همو که خداوند بر دستانش مشارق و مغارب زمين را فتح خواهد کرد».
امام صادقعليه السلام نيز در اين باره فرمود: «ثُمَ يُظْهِرُهُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ فَيَفتَحُ اللّهُ عَلَي يَدِهِ مَشارِقَ الاَرضِ وَ مَغارِبَهَا» [5] ؛ «سپس خداي عزوجلاوراظاهر سازد ومشارق و مغارب زمين را به دست او بگشايد و...».
اگرچه اين اميد به آمدن مصلح جهاني، ريشه در افکار و عقايد تمامي اقوام و ملل دارد و کم و بيش به گونههاي متفاوت در همه جا وجود دارد؛ اما در تفکر شيعي به طور روشن و شفاف مطرح است. در اين تفکّر، امام منتظر و منجي نهايي، زنده است و روزي به فرمان خداوند ظهور نموده و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد.
از اين رو مفهوم «غيبت» و «انتظار فرج» نزد شيعه دوازده امامي، متفاوت با ديگر اديان و مکاتب است.
بر اساس ديدگاه «تشکيل حکومت جهاني»، با ظهور امام غايب، اسلام به عنوان تنها دين حق و کامل و داراي شريعت جامع، مقبول همگان خواهد شد. در آن زمان ستمگران و جباران از مسند قدرت به زير کشيده ميشوند. پس از آن حکومت جهاني اسلام با زعامت و رهبري امام معصوم و عادل برپا شده و عدالت بر بنياد ديانت و اخلاق در مقياسي جهاني اجرا ميگردد.
در برخي از آيات قرآن، به اين حاکميت اشاره شده است و آيات مربوط به جهاني بودن اسلام نيز مؤيد اين معنا است. جهاني بودن دين اسلام و عدم اختصاص آن به قوم يا منطقه خاصي، از ضروريات اين آيين الهي است و حتي کساني که ايمان به آن ندارند ميدانند که دعوت اسلام، همگاني بوده، و به منطقه جغرافيايي خاصي محدود نبوده است.
افزون بر اين، شواهد تاريخي فراواني وجود دارد که پيامبر اکرمصلي الله عليه وآله به سران کشورها مانند قيصر روم و پادشاه ايران و فرمانروايان مصر و حبشه و شامات و نيز به رؤساي قبايل مختلف عرب و... نامه نوشتند و همگان را به پذيرفتن اين دين مقدس دعوت کردند و از پيامدهاي وخيم کفر و رويگرداني از اسلام، برحذر داشتند. اگر دين اسلام جهاني نبود چنين دعوت عمومي انجام نميگرفت و ساير اقوام و امتها هم براي عدم پذيرش، عذري ميداشتند. [6] .
مباني و مقدماتي که ناگزير به آرمان حکومت واحد جهاني شيعي منجر ميشود، از اين قرار است:
اعتقاد به برتري اسلام و جهاني بودن آن:
به اجماع تمامي مسلمانان، اسلام ديني است که در آخرين حلقه از سلسله طولاني نبوّت ظاهر شده و از هر جهت کاملترين و جامعترين دينها است و تا روز قيامت نيز بشريت را از هر جهت کفايت ميکند. دين اسلام روزي تمامي انسانها را پيرو و مطيع خود خواهد کرد و بدين ترتيب جهان در تسخير آموزههاي بلند و آسماني اسلام در خواهد آمد. از آياتي چون: «اِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الاِسْلامُ» [7] ، «در حقيقت، دين نزد خداوند همان اسلام است». «وَمَنْ يَبتَغِ غَيرَ الاِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقبَلَ مِنهُ» [8] ، «و هر که جز اسلام، ديني [ديگر] جويد، هرگز از وي پذيرفته نشود». «اَليَوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دِينَکُمْ» [9] ، «امروز دين شما را برايتان کامل گردانيدم». «ما کانَ مُحَمَّدُ اَبا اَحَدٍ مِنْ رِجالِکُم وَلکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخاتَمَ النَّبيين» [10] ، «محمد، پدر هيچ يک از مردان شما نيست، ولي فرستاده خدا و خاتم پيامبران است». «وَلَقد کَتَبنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ اَنَّ الاَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ» [11] ، «و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم که زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد». «وَهُوَ الذِي اَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدي وَدين الحَقِ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ کُلِه» [12] ، «او کسي است که پيامبرش را با هدايت و دين حق فرستاد تا آن را بر هر چه دين است پيروز گرداند». به دست ميآيد که مسلمانان به حقانيّت، جامعيّت، خاتميّت، جهان شمولي و سرانجام جهان گستري و پيروزي و غلبه نهايي آن دست خواهند يافت.
اعتقاد به مهدويت:
چيرگي اسلام بر تمامي اديان و مکاتب و ايدئولوژيها و استيلا بر جباران و فرمانروايان جور و غير الهي و تأسيس حکومت جهاني لازمه اعتقاد به مهدويّت و ظهور منجي دادگستر است.
از نظر شيعيان (زيدي، اسماعيلي و دوازده امامي) با حذف امام عليبن ابيطالبعليه السلام و فرزندان معصوم او، تاريخ اسلام پس از پيامبر اکرمصلي الله عليه وآله در حوزه سياست و حکومت به انحراف گراييد. و پيامدهاي منفي متعددي نيز در پي داشت که يکي از آنها محروميت جامعه از رهبري معنوي و آسماني است؛ چرا که امام عليعليه السلام و پس از او بقيه امامان دوازده گانه، پيشوايان ديني - سياسي بر حق و داراي حق خلافت و امامت انحصارياند. ديگران - هر کس که بخواهد - غاصب حق معصوماند و لذا «جائر» و باطل ميباشند. اين انحراف تا کنون ادامه پيدا کرده است. شيعيان زيدي و اسماعيلي، پس از مدتي از اين عقيده عدول کردند (زيديان تشکيل حکومت را در شمال و يمن و اسماعيليان ظهور ابوعبيداللّه شيعي را در مغرب انحرافي نميدانند)؛ اما از آنجا که شيعيان دوازده امامي در عصر امامان هرگز به قدرت و تأسيس دولت دست نيافتند، منتظرند که آخرين بازمانده از امامان معصوم - که از سال 329 ق غيبت کبري براي او آغاز شده است - ظهور کند و تاريخ اسلام و در نهايت تاريخ انسان را به مسير طبيعي و الهياش باز گرداند.
در آن عصر اسلام، عزيز، مسلّط و همگاني ميشود و مسلمانان قدرتمند و بر جهان چيره ميگردند. طبق اين تفسير، تشکيل حکومت واحد جهاني اجتنابناپذير خواهد بود.
ويژگيها و اختيارات مهدي منتظر:
در منابع روايي اسلامي (به ويژه شيعي)، از ويژگيها، اختيارات و عملکردهايي ياد شده است که آنها جز با تشکيل حکومت واحد جهاني محقق نخواهند شد. از جمله گفته شده است: حضرت مهديعليه السلام ظلم و جور را براي هميشه بر مياندازد و عدالت و دين حق را در سطح جهان براي هميشه مستقر ميکند. در برخي روايات از اختيارات قدرت و امکانات مطلق و جهاني امام غايب ياد شده است که نتيجه آن، چيرگي بر جهان و تشکيل حکومت مقتدر جهاني است.
امام باقرعليه السلام ميفرمايد: «القَائِمُ مِنّا مَنْصُورٌ بِالرُّعْبِ مُوَيَّدٌ بِالنَّصْرِ تُطْوي لَهُ الاَرْضُ وَتَظْهَرُ لَهُ الکُنُوزُ يَبْلُغُ سُلْطانُهُ المَشْرِقَ وَالمَغْرِبَ وَيُظْهِرُاللهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ دِينَهُ عَلَي الدِّينِ کُلِّهِ وَلَوکَرِهَ المُشْرِکُونَ فَلا يَبْقَي فِي الاَرْضِ خَرابٌ اِلاَّ قَدْ عُمِرَ وَيَنْزِلُ رُوحُ اللَّهِ عيسَي بْنُ مَريَمَ فَيُصَلّي خَلْفَهُ» [13] ؛ «قائم ما با در انداختن بيم و هراس در دل ستمگران ياري ميشود، با پشتيباني و حمايت از جانب خداوند تأييد ميگردد. زمين برايش خاضع و تسليم ميشود گنجها برايش آشکار و نمايان ميشود. حکومت او شرق و غرب عالم را فرا ميگيرد. خداوند به وسيله او دينش را بر تمامي اديان چيرگي و غلبه ميبخشد؛ هر چند مشرکان کراهت داشته باشند. [در عصر ظهور] در زمين خرابي و ويراني نميماند؛ مگر آنکه آباد ميشود. عيسي بن مريمعليه السلام از آسمان فرود آيد و پشت سر او نماز گزارد».
شيخ عباس قميرحمه الله با استناد به اين روايات و اخبار، ويژگي سي و چهارم امام زمانعليه السلام را چنين توصيف ميکند: «فرو گرفتن سلطنت آن حضرت تمام زمين را از مشرق تا مغرب؛ خشکي و دريا، کوه و دشت. نماند جايي که حکمش جاري و امرش نافذ نشود و اخبار در اين باره متواتر است». [14] .
بر اين اساس، حکومت جهاني واحد از ديرباز به عنوان يکي از عقايد مسلّم شيعي و يکي از نيازهاي بشر مطرح بوده است. اکنون نيز شيعيان امامي در انتظار روزي به سر ميبرند که چنين حکومتي، با ظهور منجي غايب تشکيل شود و تاريخ بشر در مسير حق قرار گيرد و بشريت از برکات واقعي و همه جانبه آن بهرهمند شوند. با اينکه آرمانهايي چون «عدل جهاني» و «حکومت جهاني» سابقهاي ديرينه دارد؛ اما در قرن اخير به دلايل خاصّ سياسي، فرهنگي و اجتماعي - به ويژه گسترش ارتباطات - آرمان «جهاني شدن» تشديد و تقويت شده و عمليتر به نظر ميرسد. در جنبشهاي اسلامي معاصر نيز بار ديگر، آرمان ديرين جهاني و چيره شدن اسلام با قدرت تمام مطرح شده و مفاهيمي چون دين جهاني، عدل جهاني، حکومت جهاني، و يا بينالملل اسلامي و... گسترش يافته است.
آرمانهاي ياد شده در ميان شيعيان در سطح گستردهتر مطرح و تقويت شده و اکنون در دوران پس از پيروزي انقلاب اسلامي و تشکيل جمهوري اسلامي در ايران، از آن آرمانها - از جمله حکومت واحد جهاني - تبليغ ميشود. [15] .
پی نوشت ها:
[1] عيون اخبار الرضاعليه السلام، ج 1، ص 262، ح 22؛ علل الشرايع، ج 1، ص 5، ح 1.
[2] همچنين ر.ک: الکافي، ج 1، ص 432، ح 91.
[3] عصر زندگي، ص 162.
[4] الأمالي صدوق، ص 97، ح 9؛ فتال نيشابوري، روضةالواعظين، ص 102؛ کمالالدين، ج 1، ص 398.
[5] کمالالدين، ج 2، ص 15، ح 31.
[6] آموزش عقايد، ج 2، ص 116.
[7] آل عمران (3)، آيه 19.
[8] همان، آيه 85.
[9] مائده (5)، آيه 3.
[10] احزاب (33)آيه 40.
[11] انبياء (21)، آيه 105.
[12] توبه (9)، آيه 33؛ الفتح (48)، آيه 28؛ صف (61)، آيه 9.
[13] کمالالدين، ج 1، ص 331، ح 16.
[14] منتهي الامال، ص 495.
[15] ر.ک: دايرةالمعارف تشيّع، ج 6، ص 474.