گروه تفحص
گروه تفحص
سفر كردهام تا بجويم سرت را
و شايد در اين خاكها پيكرت را
من اينجايم اى آشناى برادر
همان جا كه دادى به من دفترت را
همان جا كه با اشك و اندوه خواندى
برايم غزلوارهى آخرت را
كجايى كه چندى است نشنيدهام من
دعاهاى پر سوز و درد آورت را
همين تپه را بايد آيا بكاوم
كه پيدا كنم نيمهى ديگرم را
تفنگت، پلاكت همين جاست اما
نديديم تسبيح و انگشترت را
تو را زنده زنده مگر دفن كردند
كه بستند دستان و پا و سرت